ی ضرب المثل چینی هست که می گه... همین ی عبارت بود کافی بود که بفهمم پدرم می خواد سر چه بحثی رو باز کنه. بابای منم مثل تموم باباهای دنیا روی دوستای من و خواهرام حساس بود و تاکید داشت آدما رو از روی دوستاش به راحتی میشه می شناخت. الحق و انصاف هم که راست می گفت. نور به آرامگاهش
حالا این روزها که کارم نوشتن و خوندن نوشته های بقیه نویسنده هاست، دارم به این میرسم شخصیت نویسنده ها رو به راحتی از کلماتی که کار میبره به راحتی میشه شناخت.
نویسنده ای که کلمات ترند کوچه و بازار رو در مقالش به کار میبره، به سادگی نشون میده تو چه دنیایی داره سیر می کنه. نه که بخوام قضاوت های توئیئر مدارانه این جا راه بندازم نه اصلا . بلکه می خوام از حساسیت واژه ها بگم که وقتی در حال انتخاب کلمات هستیم در کنار این که در حال توصیف اون محصول یا هر موضوع دیگه هستیم به موازاتش خودمون هم داریم توصیف می کنیم.
شاید بگین نویسنده ها مثل بازیگرا می تونن تو نقش کاراکترای زیادی فرو برن و بعد ازش خداحافظی کنن. اما من می گم مخاطب ی بازیگر می دونه اون در حال نقش بازی کردنه. اما نویسنده ها غیر از زمان هایی که دارن شخصیتی را توصیف می کنن خواننده همه محتوا و درون مایه رو به پای شخصیت خود نویسنده میذاره. اعم از لحن، محتوا و ساختار و تمام جزئیات دیگه.
جالبه که سال هاست منتقدان با تفسیر آثار هنری هنرمندان بزرگ میخوان پی به شخصیت اون ها ببرن. ما نویسنده ها هم کارمون شم هنری داره و روحیات ما به شدت روی متنی که می نویسیم، موضوعی که انتخاب می کنیم، صفحه محصولی که مینویسم، تیتری که میزنیم تاثیر میذاره. پس در یکی از مراحل ویرایش متنی باید این تیک رو بزنیم که کلمات این نوشتار چه تصویری از من ارائه میده؟ شاید برای خیلی این موضوع اهمیت نداشته باشه اما من فکر می کنم در دنیایی که با برندینگ احاطه شده اهمیت این موضوع روز به روز بیش تر میشه. حالا که به خط آخر رسیدم دارم فکر می کنم این موضوع چه قدر جای کار داره و الان جرقه ای زد بیشتر روش کار کنم و خب صد البته با شما هم در میون خواهم گذاشت.