و تو آمدی،
در شبی که مهتاب،
تنها شاهد جهان بود.
میان بودن و نبودن،
نامت را زمزمه کردم،
چونان دعایی که سالها
در دل نگه داشته بودم.
تو بودی و من،
در پذیرش این عشق،
معنا را از نو یافتم.
مهتاب نیکان