Mahyar Qorbani
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

قدرت سکوت در دنیایه جیرجیرکی

ببین، بعضی وقتا آدم حرفی برای زدن نداره. نه از بس که حرف نداره… از بس که حرفا تو گلوش انبار شدن!
مثه یه آدم که تو اتوبوسِ شلوغ، گوشیش بزن به گوشش، ولی بازم فکرای قاطیپاتیش از صدای بوق و داد و بیدادِ خیابون بیشتره. میدونی چیه؟ گاهی سکوت، آخرین قلعه‌ی آدمه. آخرین جایی که میشه روش نشست و فریاد زد: همه چی رو به ریختم، ولی هنوز میتونم ساکت بمونم… هنوز میتونم نخورم به دندون هر چیزی که تو کانالها و چت گروها میاد!

سکوت همیشه بیخیالی نیست…
گاهی یه جور فریادِ بیصداست.

مثه وقتی که تو جمعی همه دارن پشتِ هم حرف میزنن ، تو فقط یه لیوان چای میخوری و ساکت میمونی. اون سکوت، یه جورِ شرفه. یه جورِ گفتنِ "نه، منم مثل شما نمیخوام قضاوت کنم، نمیخوام جوین بدهم". سکوت، گاهی قویترین جوابه.

اصن دنیا شده یه جورایی شبیه ویترینِ شیشهایِ مغازهها… همه دارن جیغ میزنن ببیننشون!
منم بعضی روزا، مثه یه برگِ پاییزی میشم که باد ببرتش کنه سمتِ سکوت. میریزم تو یه گوشه‌ی پارک، پاشنه هام رو میکنم توی خاک و فقط گوش میدم به صدای نفسهام. اونوقته که تیکتاکِ قلبم بهم میگه: آفرین، هنوز زندهای…
هنوز میشنوی!

آخه اینهمه هیاهو آدمو میکُشه دیگه… هی باید حرف بزنی، نظر بدی، عکس بگیری، استوری بذاری!
یادم میاد بچگیام، پدرمو میدیدم ساعتا تو حیاط خونه مینشست و فقط به درختا نگاه میکرد. اونموقع فکر میکردم حتماً خستست. حالا میفهمم اون سکوت، غذای روحش بود. یه جور مراقبه ی بیحرف…

پس گمون نکن سکوت یعنی ضعف. سکوت یعنی تو این دنیایِ بوق و کرنا، یه گوشه وایسادی و میگی: من رو خودم مسلطَم…
نه اسیرِ هیاهوی شما
همین! همین سکوته که آدمو زنده نگه میداره… همین سکوته که میگه: "من هنوز مال خودمم… حتی اگه کل دنیا بخوان دکمه‌ی منفی مو بزنن!"

۳
۰
ادمی غرق در مفهوم زندگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید
نظرات