ویرگول
ورودثبت نام
مریم قویدل
مریم قویدل
خواندن ۱۱ دقیقه·۹ ماه پیش

ارزش؛ ناجی روزهای سخت

اگر به اطرافتان توجه كنيد افراد زيادی می بينيد كه از نظر مالی، تحصيلی و جايگاه اجتماعی در نقطه درستی ايستاده اند؛

ولی وقتی پای صحبت با آنها می نشينيم، مي بينيم كه گله و شكايت زيادی دارند و آن جور كه بايد از روزهای گذشته و زندگی شان رضايت ندارند.

در مقابل افرادی را می بينيم كه همه زندگی خود را صرف كار يا تحصيل و خدمت يا فرزند معلول خود كرده اند و يا سال های سال در زندان بوده اند اما از نتيجه و دستاورد زندگی خود بسيار راضی هستند.

تفاوت اين دو گروه در چيست و چرا اينگونه است؟

اگر برای شما هم اين سوال يا ترس وجود دارد که چطور به زندگی خود معنا ببخشید در ادامه اين مقاله همراه من باشيد.

برای درک بهتر موضوع ابتدا کمی راجع به روانشناسی اکت توضیح می دهم که چطور باعث بهبود زندگی می شود.

روانشناسی اکت (درمان مبتنی بر پذيرش و تعهد) شش اصل دارد:

  • پذيرش
  • جداسازی
  • ارتباط با لحظه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ حال
  • خود مشاهده گر
  • شناخت ارزش ها
  • عمل متعهدانه به آنها

این اصول باعث بالا رفتن انعطاف پذيری روانشناختی (تاب آوری در لحظات دشوار) می شود.

چهار اصل اول باعث ايجاد ذهن آگاهی مي شود.

در پذيرش ما در پی حذف مشكلات و درد در زندگی نمی رويم برای آنها در وجود خود اصطلاحاً جا باز ميكنيم و با پذيرش اين موضوع از تبديل شدن درد به رنج جلوگيری می كنيم.( در آینده مقاله ی دیگری با موضوع تفاوت دردو رنج متنشر خواهم کرد.)

چيزی كه راجع به پذيرش مهم است كه بدانيم اين است كه شايد لازم باشد بارها و بارها چيزی را بپذيريم، پذيرش يك فرآيند مداوم است.

پذیرش میتواند بارها و بارها اتفاق بیوفتد.
پذیرش میتواند بارها و بارها اتفاق بیوفتد.

در جداسازی ياد ميگيريم كه افكار ما فقط كلمه اند و كلمه ها داستان ها را می سازند، داستان ها می توانند ساختگی باشند و لزوماً واقعيت ندارند، درنتيجه چيزی كه فكر می كنيم حتما درست نيست و بايد خود را جدا از فكر و تمايلات فكری خود ببينيم.

در ارتباط با لحظه حال، لزومِ حضورِ همزمانِ جسم و ذهن در لحظه حال، برای ما روشن می شود.

چهارمين اصل، خودِمشاهده گر است كه آگاهی برای ما به ارمغان می آورد. اين بُعد از خود، از لحظه تولد با ما بوده و تا انتهای عمر نيز با ما می ماند. زمانيكه عميقاً، توجه كرده ايم، تمركز داريم، تجربه و مشاهده ميكنيم در حالت خودِمشاهده گر هستيم.بايد بدانيم كه اين بُعد از خود، قضاوت، مقايسه، تحليل و تصور نميكند. برای اينكه در حالت خود مشاهده گر بمانيم ضروريست از حواس پنجگانه خود بيشتر و بهتر استفاده كنيم.


برای تقویت خودِمشاهده گر، استفاده از حواس پنجگانه ضروریست.
برای تقویت خودِمشاهده گر، استفاده از حواس پنجگانه ضروریست.

ارزش ها قسمت مهمی از اكت هستند كه با شناخت آنها میتوان بر ترس خود غلبه كرده و در جهت ساخت زندگی ارزشمند قدم برداریم، موضوع اصلی اين مقاله در ادامه به همين امر برميگردد.

اصل آخر در اكت اقدام متعهدانه است، همانطور كه ميدانيم عالم بی عمل به زنبور بی عسل ميماند.

در عمل متعهدانه همه علم و آگاهی كه در اصول قبلی به دست آورده ايم، را در جريان زندگی اجرا می كنيم.

در حقيقت اصل آخر نمود بيرونی همه آموخته های ما در اکت است.

ارزش چيست؟

ارزش شبيه نيروی جاذبه می ماند. مسير مشخص و انتخاب ماست كه وجود دارد و در لحظات حساس زندگی خود را نشان می دهد.

ارزش ها قطب نما و تمايل قلبی ما هستند و زيستن با ارزش ها درنهايت، احساس لذت و سرزندگی به ما می دهد.

بهترین راهنما بر سر دوراهی ها، توجه به ارزش ها در آن لحظه است.
بهترین راهنما بر سر دوراهی ها، توجه به ارزش ها در آن لحظه است.

زندگی سراسر درد و رنج است، همانطور كه ميگويد:لقد خلق الانسان في كبد

اما مگر می شود اين دنيا فقط جهت درد كشيدن آفريده شده باشد؟ هر كس در اين دنيا ماموريتی دارد كه همراه با دردهايی كه می كشد معنايی خاص بيافريند و دنيا را زيباتر از قبل كند.

زندگی كردن با ارزش ها همان ماموريتی است كه ما در اين جهان داريم، پس ضروری است كه اول ارزش هايمان را بشناسيم و بعد در مسير آن زندگی پر بار، غنی و با معنايی بسازيم.

ارزش همان موهبتی است كه دكتر ويكتور فرانكل را از اردوگاه مرگ نازی ها و فشار وحشتناكی كه متحمل می شد نجات داد. به گفته ی او در كتاب انسان در جستجوی معنا:

در اردوگاه اجباری هر حادثه ای موجب می شود كه زندانی كنترل خود را از دست بدهد. تمام هدف های عادی زندگی از او گرفته می شود و تنها چيزی كه برايش باقی می ماند واپسين آزادی های بشری است؛ آزادی در انتخاب، شيوه انديشه و برخورد با يك سری حوادث. می شود شرايط زندگی را سخت كرد، ولی نمی شود نگرش و انتخاب آدم ها (ارزش) را از آنها گرفت.

ارزش همان چرايی برای زيستن است، كه به گفته ی نيچه بعد از پيدا كردن اين چرايی با هر چگونگی ای می توان زيست.

ارزش ها مسير انتخاب شده زندگی هستند. هدف نيستند كه به آنها دست پيدا كنيم و بعد برويم برای فتح قله بعد. ارزش، مسيرِ حركت است؛ اگر مقصد جايي خارج از مسير باشد، مسلماً رضايت بخش نيست.

ارزش مثل مهربانی كردن و عشق ورزيدن انتها ندارد. هرچه مهربان باشی باز هم فرصت مهربانیِ بيشتر وجود دارد.

اهداف بايد در مسير ارزش ها قرار بگيرد، در غير اين صورت بعد از رسيدن به هدف موردنظر احساس رضايت و شعف و شادمانی نميكنيم.

مهم است كه بدانيم ارزش ها چماق ذهنی نيستند تا با آنها خود را بكوبيم و يا مورد مقايسه قرار دهيم و در مقابل آنها شكست بخوريم. آنها كيفيت های خودخواسته ای هستند كه در كنار هم قرار ميگيرند تا از لحظه های ما،كيفيتی با معنا بسازند.

در اينجا دو نكته مشخص است، اول آنكه ارزش ها مربوط به لحظه حال هستند نه گذشته و آينده (هرچند كه زندگی كردن با ارزش ها آينده روشنتری برای ما می سازد) و دوم اينكه حواسمان باشد در دام تله های ذهنی نيافتيم و اگر مغز ما خواست تا ما را مورد سرزنش قرار دهد و مقايسه كند با به كارگيری تكنيك قدردانی از ذهن آن را ساكت كرده و احساس درد و ناراحتی كنيم و دوباره به سمت جاده ارزش ها برگرديم و متوجه خرابكارهای ذهنی فعال شده باشيم .

ما نبايد ارزش را با دستاورد و نتيجه اشتباه بگيريم و بايد بدانيم ارزشها احساسات نيستند. شما ميتوانيد يك يا چند احساس داشته باشيد اما همانطور كه می دانيد ارزش ها چيزی نيستند كه بتوان آن را داشت. ارزش مسير و راهی است كه ما در آن حركت می کنيم تا چيزی را به دست آوريم. ما نمی توانيم كنترل احساسات را در دست گيريم اما ميتوانيم مسير را انتخاب كنيم و آن را تحت كنترل خود درآوريم. البته كه توجه به احساسات می تواند به ما كمك كند تا متوجه شويم در بلندمدت به سمت ارزش های خود پيش می رويم يا خير. بايد دانست كه لزوماً داشتن احساسات دلنشين و رضايت بخش به معنای حركت در مسير ارزش ها نيست، چرا كه كسی كه ارتباط با ديگران برايش ارزش محسوب می شود ولی اضطراب اجتماعی دارد، زماني كه در جمعی قرار می گيرد دچار اضطراب، احساس استرس و شايد غم و خشم شود، ولی همه اين احساسات نشان دهنده حركت در راه ارزش هاست (توجه كنيد كه تجربه احساسات ناخوشايند نيز می تواند نشان دهنده حركت در راه ارزش ها باشد.)

ارزش پادزهر دردی است كه در زندگی متحمل می شويم. براي رهايی از درد چسبيدن به ريسمان ارزش ها ضروری است. اين بدان معنا نيست كه با دانستن ارزش ها ديگر درد نمی كشيم ،بلكه درد نشانه ای است كه ديدن آن خبر از يك ارزش گمشده دارد.

زيستن با ارزش اتفاقاً دردناك است اما به دليل معنايی كه به زندگی ما می بخشد لذت بخش و نشاط آور تعالی بخش و توانمند كننده است.


از میان زخم هامان، نور وارد می شود.
از میان زخم هامان، نور وارد می شود.

ارزش ها دليل محكم و بی چون و چرايی هستند كه با آنها می شود درد را تحمل كرد و حتی از آن لذت برد. (یک پرستار را تصور کنید که حال بد بیمار اورژانس را میبیند ولی همچنان محکم و استوار صبح روز بعد به بیمارستان می رود. تنها چیزی که باعث می شود خسته نشود، کم نیاورد و حالش خوب باشد، زندگی کردن در مسیر ارزش هایش است. در واقع او معنایی برای زندگی خود یافته است.)

قضاوت كردن در حوزه ی ارزش ها بی معناست، برای قضاوت كردن نياز به يك معيار خوب يا بد داريم. اما ارزش ها می تواند در هر شخص متفاوت باشند و ملاكی برای ارزش خوب و ارزش بعد وجود ندارد.

ضرورت دارد ما انسان ها نيز ياد بگيريم تا مانند ديگر موجودات زنده جهان با آسودگی و بدون شنيدن نظرات و پيشنهادها و تفسيرهای مغز، انتخاب كنيم، زيرا ارزش گذاری با تفكر و تصميم صورت نمی گيرد و تنها راه شناخت ارزش ها، انتخاب است. (تصمیم باتفکر و مقایسه صورت میگیرد ولی انتخاب در لحظه انجام میشود.)

توضيح درباره اينكه ارزش ها چه چيزی نيستند ممكن است زياده گويی تلقی شود ولی در فرآيند شناسايی ارزش ها لازم است كه اين موضوع را بدانيم زيرا ارزش ها فراتر از كلمه هستند و اگر مراقب نباشيم ذهن آنها را تحريف و بعد هم تراز با مقايسه و قضاوت می كند.

هيچكس نمی تواند هميشه مطابق با ارزش هايش زندگی كند، نكته مهم اين است كه مسئوليت پذير باشيم و هر زمان كه از اين جاده خارج شديم و احساس شكست و درد كرديم با پذيرش اين موضوع و آموختن از آن درد دوباره به مسير برگرديم و به راه خود ادامه دهيم.

همیشه راهی برای بازگشت به ارزش ها وجود دارد.
همیشه راهی برای بازگشت به ارزش ها وجود دارد.


گاهی شايد بنظر برسد كه دو يا چند ارزش ما با يكديگر در تعارض است، اما چنين نيست ارزش ها مثل مكعب روبيك می مانند بايد در هر لحظه و هر شرايط آن را بچرخانيم و ارزش مناسب با آن لحظه را پيدا كنيم و آن را زندگی كنيم.

تا اينجا متوجه اهميت شناخت ارزش شديم و فهميديم كه ارزش، چه چيزهايی نيست و ديديم كه براي زيستن با ارزش ها لازم است كه ذهن آگاه باشيم و دانستيم كه بالاترين سطح آگاهی اقدام متعهدانه بر پايه ی ارزش هاست.

حال سوالی كه مطرح می شود اين است كه ارزش ها چه زمانی به وجود می آيند؟ و چه ويژگی هايی دارند؟

همانطور كه گفتيم ارزش يك انتخاب است و انتخاب در لحظه صورت ميگيرد.

تولد ارزش ها در دو زمان اتفاق می افتد. در اوج لحظاتِ شيرين يا لحظه شكافِ واقعيت (آن زمان كه متوجه فاصله تفكر خود و واقعيت موجود می شويم.)

انسان ها با توجه به سن خردشان (نه سن شناسنامه ای) دو سطح از ارزش های مختلف را انتخاب می كنند.

سطح اول ارزشهای گرفتنی است. اين ارزشها جنبه انسانی دارند. (مثل پول درآوردن)

سطح دوم ارزشهای دادنی هستند. كه جنبهای متعالی دارند. (مثل مهربانی و حمايت كردن)

هرچه سن خرد ما بیشتر شود، ارزش های ما به سمت جنبه های متعالی تر پیش میرود.
هرچه سن خرد ما بیشتر شود، ارزش های ما به سمت جنبه های متعالی تر پیش میرود.


لازم است بدانيم بهترين راه ارضاء ارزشها چه در سطح اول و چه در سطح دوم شفقت به خود است.

ارزش های هر كس فقط مخصوص به خود اوست و هيچ متر و معياري براي ارزش درست و غلط وجود ندارد. اگر ارزش انتخابی ما مورد تأييد قوانين و اصول اخلاقي باشد فضيلت ناميده ميشود.

برای اينكه ارزش را با احساسات اهداف و دستاورد و... اشتباه نگيريم، بايد بدانيم كه سه شرط لازم است تا بشود فعلی را ارزش ناميد. (3c)

Connection: ارتباط داشتن با چيزي يا كسي
Care: توجه داشتن به چيزي يا كسي
Contribute: مشاركت داشتن يا كمك كردن به چيزي، كسي يا فرايندي

پس وقتي ميگوييم فردی ارزش های خودش را دارد و زندگی اش معنا دارد، يعنی اينكه او با چيزي يا كسی در ارتباط است، به آن توجه می كند و به پيشرفت آن كمك می كند و هر كدام از اينها كه نباشد ما معنا را از دست ميدهيم.

معنا در اکت يعني ارتباط با ارزش ها و پررنگتر كردن آنها.

ارزش شبيه جسم شماست. حتي اگر سال ها از آن غفلت كنيد، در جاي خود باقي می ماند و هنوز هم بخش ضروری زندگی شما به حساب می رود و هيچ وقت براي پيوند با ارزش ها دير نيست.

برای اينكه بتوانيم با ارزش هايمان زندگی كنيم و آن را فراموش نكنيم، نياز به ابزاری داريم كه آنها را به ما يادآوری كنند. ابزار ساده ای كه نشانه ای از ارزش خاص ما را داشته باشد.

زندگي هم مهربان است و هم ظالم؛ تكليف شگفتی ها كه معلوم است اما فقط يك زندگی معنادار ميتواند در مقابل سختي های زندگی بايستد، يا با آگاهی پيش ميرويم تا به روزهاي سخت برسيم يا روزهای سخت ما را به آگاهی واميدارند. اگر آگاهی از معنا را در وجودمان نيابيم ،زندگی مان را غنی و معنادار نخواهيم يافت پس فرو ميريزيم؛ درواقع فروريختن، هاله ای از فراموشیِ آنچه هستيم و بوديم و ميتوانيم باشيم هست.

هر انسانی ميتواند در لحظات سخت و دردناک و جانکاه معنايی داشته باشد؛ آزادی انتخاب


اگر اهميتي نداشت كه به كجا ميرويد ،اين هم مهم نبود كه كشمكش های درونی تان شما را به كجا می برد.

دكتر علي ميرصادقي


ممنون که انتها همراه من بودید. با جان و دل نظرات شما را می خوانم و اگر سوال یا ابهامی وجود داشته باشد، پاسخگو هستم.

و در آخر اگر این مقاله برایتان جالب بود همراه من باشید. به زودی مقالات دیگری در این زمینه خواهم نوشت.

منابع

دوره اسطوره هاي سازمان و زندگي

كتاب از ذهنت بيرون بيا و زندگي كن

كتاب تله شادماني

كتاب انسان در جست و جوي معنا

مجموعه مقالات اسطوره ها و ACT

ارزشروانشناسیتوسعه فردیرشد شخصیپیشرفت شخصی
دختری که عاشق نوشتن و ماه درخشانه. داره تلاش میکنه دنیاش رو بزرگتر کنه. سختترین چالشش استمرار داشتنه که اومده اینجا تا تمرینش کنه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید