مریم تاواتاو
مریم تاواتاو
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

قرار بود قول‌داده­‌ها سرقولشان بمانند...

مریم تاواتاو
مریم تاواتاو


برای روزهای بعد از تو، توشه زیادی برنداشته بودم. فکر می­‌کردم هرجای دنیا که باشم تو هستی و کنارت به هیچ چیز محتاج نخواهم بود. فکر می­‌کردم سفررفته­‌ها برمی­‌گردند، قول‌داده­‌ها سرقولشان می­‌مانند و عاشق­‌ها حتما سنجاق می‌شوند به لبخند، به خوشبختی، به نداشتن حسرت.
برای روزهای بعد از تو راهی ندارم جز آ­ن­‌که هروقت دلم گرفت پاهایم را از زمین جدا کنم و معلقی در هوا وصلم کند به رویای با تو بودن... از خیالت داستان بسازم تا وقتی به زمین برمی­‌گردم از تو یک نشانه برای خودم داشته باشم...
گفته بودم کنار تو در رویاها زنده­‌ترم؟!
گفته بودم دیگر دنبال راه نجات نمی‌گردم؟!
رویاها نجاتم می‌دهند. کاش تمام زمین هم یک رویا بود؛ پاهایم را رویش می‌گذاشتم، تو بودی و دیگر نمی‌ترسیدم...

نویسنده متن : مریم تاواتاو

قولعاشقسفربازگشت
نویسنده . داستان نویس tavatavmaryam@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید