مرضیه رضوانیان
مرضیه رضوانیان
خواندن ۱۴ دقیقه·۲ روز پیش

نمونه ای از اولین مصاحبه بالینی توسط مرضیه رضوانیان دانشجو رشته روانشناسی با مراجعی که نارضایتی شغلی دارد

نوشته ش

این مصاحبه توسط مرضیه رضوانیان نوشته شده

خلاصه گفتگو: گفتگو بین یک تکنسین بیهوشی ۲۵ ساله و مشاور است که در مورد شغل، تحصیلات و احساسات او نسبت به کارش صحبت می‌کند. او به مدت ۴ سال در این شغل فعالیت داشته و به دلیل استرس و فشار کاری به فکر تغییر شغل افتاده است. او در زمان تحصیل به رشته تجربی علاقه‌مند بوده اما به دلیل فشار خانواده، به انتخاب رشته‌ای که دوست نداشته، مجبور شده است.

تجربیات جالبی از کارش دارد، مانند بیدار کردن بیمار در حین عمل مغزی. او به چالش‌های شغلی و کمبود رضایت از محیط کار اشاره می‌کند و تمایل دارد در یک محیط شادتر و با چالش‌های بیشتر کار کند. همچنین، او به علاقه‌اش به هنر و نقاشی دیجیتال اشاره کرده و از تلاش‌هایش برای یادگیری این هنر صحبت می‌کند.

او احساس می‌کند که تحت فشار است و به دنبال تعادل بین کار و علایق شخصی‌اش است. همچنین، او به مشکلات مالی و عدم رضایت از حقوقش اشاره می‌کند و بیان می‌کند که خانواده‌اش به او در انتخاب رشته فشار آورده‌اند. او در نهایت به این نتیجه می‌رسد که برای آینده‌اش نیاز به تغییر دارد، اما شرایط اقتصادی و قوانین جدید مانع از این تغییر می‌شود.

در پایان، مشاور از او می‌خواهد که تمرینات ریلکسیشن را انجام دهد تا به آرامش برسد. این گفتگو به بررسی احساسات و چالش‌های شغلی و شخصی او می‌پردازد و نشان‌دهنده نیاز او به تغییر و بهبود وضعیتش است.

سوالات و پاسخ هایی که در مراحل گفتگو بالینی پرسیده شده

سلام :سلام خوب هستین راحت اومدین اینجا خوشحالم از دیدنتون

می‌تونی یکمی از خودت بگی من زهرا هستم ۲۵ سالمه و تکنسین بیهوشی هستم

خوشحالم از آشنایی با شما چه چیزی باعث شده که امروز افتخار به ما بدین بتونیم باهاتون صحبت کنیم من داشتم به تغییر شغل فکر می‌کردم بعد گفتم که برم با یه مشاورم صحبت کنم ببینم که چیکار کنم بهتره و مشاوره بگیرم

فرمودین شغلتون تکنسین اتاق تکنسین بیهوشیه درسته خب چه چیزی باعث شده که به تغییر شغل فکر کنی و از چه زمان به این مسئله داری فکر می‌کنی علت‌هاش که استرس زیاد کار به نظرم کافیه این علت برای من

چه راه‌هایی رو رفتی تا تونستی به این شغل برسی و چند ساله تو این شغل داری کار می‌کنی من یه حدود ۴ سالیه که تو این شغل کار می‌کنم ۴ سالم توی دانشگاه رفتم دیگه همین دیگه کنکور دادم قبلش

در حال حاضر چه چیزی برات مثلاً تو زندگی مهمه تفریح برام مهمه و استراحت

زمان تحصیلت که گفتی مثلا تو این زمان کارو چیزهای جالبی برات بوده میتونی بگی مثلا چه چیزایی برات جالب بوده تو این شغل هم تحصیل هم کار زمان تحصیل که نه یعنی من درس خوندنو دوست داشتم ولی مثلاً چیز خیلی جالبی بخواد برام اتفاق اگه مثلاً توی این رشته نبودم اتفاق نمی‌افتاد چیز خاصی تو ذهنم نیستش ولی خب سرکار چرا آدم یه چیزهای جالبی می‌بینه بعضی وقتا

میتونی بیان کنی چه چیز جالبی بوده آره مثلاً یه بار سر یه عمل مغزی رفتم خیلی جالب بود برام که مریضو وسط عمل بیدار می‌کردن و همزمان که داشتن عمل می‌کردن رو مغزش بیدارش میکردن وسط عمل بعد مثلا یه سری عکس و اینا بهش نشون میدادن ازش یه سری سوال و اینا می‌پرسیدن همزمان هم کار می‌کردن روی مغزش مثلا میدیدن که واکنشش نسبت به این عکس یا سوال‌هایی که ازش می‌پرسیدن چه جوریه که اونا بدونن حالا مثلا چه کاری رو باید انجام بدن

خب از زمانی که تحصیل کردی دوست داشتی همین شغل بری یعنی از زمانی که انتخاب رشته کردی علاقت این بود که این شغل بری یا مشکلاتی پیش اومد برات که الان دوستش نداری یا نه از زمان تحصیلم این رشته رو دوست نداشتی میشه در این مورد یه مقدار توضیح بدی برام فکر نکرده بودم به اینکه مثلاً چه شغلی قراره داشته باشم دیگه رشته انتخاب رشته کردم و به خاطر خانواده حالا هنر نرفتم چون دوست داشتم هنر برم خودم ولی خب اونقدر هم برام چیز نبود که بخوام مثلاً براش بجنگم یا مثلاً بخوام بعد گفتن که هنر نرو هنر مال بچه تنبلاست و اینا بعد دیگه از بین بقیه رشته‌ها من ریاضی رو دوست نداشتم عربی و اجتماعی و اینجور درس‌های انسانی دوست نداشتم تجربی درساشو دوست داشتم شیمی دوست داشتم فیزیک دوست داشتم زیست دوست داشتم دیگه رفتیم تجربی دیگه بعدم همینجوری درس خوندیم و کنکور دادم و دیگه حالا نسبت به رتبه‌ام هر رشته‌ای که برام اوکی بود نسبتا بالاخره رشته‌های تجربی همش توی یه نسبتا رشته خوبی بود یعنی اگه می‌تونستم با رتبه خودم قبول بشم یه رشته خوبی بود دیگه دیدیم همه دارن میرن اینوری ما هم رفتیم این سمتی دیگه دیگه انتخاب رشته کردیم بهشم فکر نکردم زیادم اونقدر تحقیق نکردم بالاخره رشته‌هایی که می‌تونستم انتخاب کنم محدود بود دیگه

گفتی که خانواده تورو تحت فشار یه مقدار گذاشتن که رشته ای که مثلا دوست داری رو نری

میشه مثلا بیان کنی چه افرادی بودن کی بیشتر مثلاً رو تاثیر داشت من مامانم یه ذره آدم زورگوییه خود کار خودش بود خب یعنی مامانت چه جوری تو رو مجبور این شغلو انتخاب کنی برو دیگه منم خیلی چیز نکردم که بخوام مخالفت سنگین بخوام بکنم نمیدونم چرا اصلا اینقدر نگران آینده داشته باشم و اینا نبود دیگه حالا گفتم تجربی هم بد نیست چون من دوست داشتم درس های رشته تجربی رو هم ولی خب کار بالینیش فکر نکرده بودم که مثلاً بعدش قراره وارد بازار کار بشم باید برم عملی کار بکنم تئوریشو دوست داشتم ولی خوب اینکه بخوام برم وارد کار عملی بشم فکر نکرده بودم و اصلاً فکر نکرده بودم که حالا مثلاً من رشته دارم تجربه انتخاب می‌کنم این چه شغلایی داره اصلاً همینجور گفتم ریاضی که دوست ندارم عربیم دوست ندارم برم تجربی تجربی هم دوست دارم برم تجربی این تجربی و دیگه حالا در حد توانم درس خوندم دیگه همه درس می‌خونن دیگه درس خوندیم و دیگه انتخاب رشته کردم دیگه خودمم نفهمیدم چی شدم چرا اینجام

در این رابطه چه احساسی نسبت به مامانت داری اولش خوب خیلی احساس خشم داشتم بعد دیگه یادم رفته

اگه تصمیم داشتی که مثلاً شغلتو عوض کنی دوست داشتی چه رشته‌ای رو انتخاب کنی یا چه شغلی رو انتخاب کنی بیشتر تمایل و علاقه تو چه زمینه‌هاییه البته گفتی هنر ولی خوب چیز خاصی مد نظرت هست دوست دارم توی حوزه مثلاً نقاشی و نقاشی دیجیتال طراحی کاراکتر و طراحی پس زمینه استوری برد و اینجور داستان

خب برای مثلاً تحقق رشته هنر که دوست داری کار خاصی کردی تا حالا آره میتونی بیان کنی چه کارهایی کردی ودر حال حاضرم آیا این کارا رو انجام یا نه دیگه اون روزایی که سر کار نمی‌رفتم و روزهای آف بودم می‌شستم مثلاً تمرین می‌کردم دستگاه تبلت دیجیتال خریدم که مثلاً بشینم باهاش نقاشی دیجیتال تمرین کنم یاد بگیرم یه سری کلاس‌ها برداشتم به صورت خودآموزا رو تجربی یه ذره یاد گرفتم خودم الان احساس می‌کنیم مثلاً تحت فشار هستم

از طریق شغللت تحت فشاری الان کمتر خیلی بستگی به اون جایی که میرم داره مثلاً جای قبلی که می‌رفتم می‌ذاشتم شیفتم بیشتر بود خیلی احساس فشار بیشتری داشتم ولی خب الان تایم خالی برای خودم دارم احساس فشاره کمتره ولی تحت فشار نیستم اونقدر که مثلاً خیلی بخوام اذیت شم ولی خوب کلاً بدم نمیاد که محیط کارم رو بخوام عوض کنم زیاد محیط درمانو دوست ندارم چون با بیماری و با آدم های مریض و همش گرفتاری و بدبختی و اینجور چیزا سر کار داریم از ترجیحم اینه که یه محیط کار شادتری داشته باشم

اگر همون محیط کار چون گفتیم محیط کارمو عوض کردم احساسم عوض شد فکر می‌کنی مثلاً تو همین شغل اگر محیط کارت یه جوری باشه که یه ذره بهتر باشه حالا مثلا محیطش اونجوری که دوست داری باشه ممکنه مثلاً این شغلو دوست داشته باشی یا نه کلاً با این شغل مشکل داری مثلا محیط حالا یه جوری بهت کمک کنم که بتونی جوابی که می‌خوام بهم بدی مثلا ساعات کارش کمتر باشه یا مثلا دوستان بیشتری داشته باشی محیط کارت یه ذره صمیمانه تر باشه به این صورت چون اونجوری که صحبت کردیم محیط کارتون می‌تونی عوض کنی یعنی لازم لزوم نداره که تو یک بیمارستان باشی نه

اون صمیمیت حالا بین همکارا و دوستات داری پس الان با وجود اون باز هم نا رضایتی برات وجود داره هر محیطی به نظرم بستگی بیشتر به آدمش دارد ولی کلاً توی کل صنعتها حالا نه فقط مثلاً کادر درمان توی هر جایی بالاخره خب یه سری پرسنل داره هر پرسنلی حالا اخلاق خاص خودشونو دارن بالاخره یه جامعه کوچیک دیگه به نظر من میشه دیگه مثلا یه سری آدم که باهاشون اوکی تری رو پیدا کنی و باهاشون مثلا دوست بشی و صمیمی بشی حالا بعضی جاها محیطش بهتره بعضی جاها مثلا یه ذره مشکلات بیشتره ولی خوب اونو نمی‌تونم برای خودم به عنوان یه رضایت شغلی بخوام قرار بدم چون من خب خیلی جاهای دیگه هم کار کنم اون صمیمیته و اوکی بودن رو دارم ولی خب تایم کارم کمتره حداقل تایم دارم مثلاً به چیزایی که علاقه دارم برسم که یه ذره اون تعادله برقرار شه

برای آینده خودت هدف خاصی داری در مورد شغلت داری مثلاً یه هدفی که خاص باشه حالا مرتبط با این رشته هم نباشه تو یه رشته دیگه یا هدفی داری داشتم و به خاطر عوض شدن حالا قانونا و استیبل نبودن مملکت خیلی نمی‌تونم دیگه روش حساب کنم چون به تازگی من یه برنامه‌ریزی که کرده بودم به تازگی یه قانون مربوط به اون برنامه‌ریزی منو کاملا عوض کردم که کلاً دیگه برنامه‌ریزی من به هم خورد واسه همین دیگه خیلی نمی‌تونم برنامه‌ریزیه رو داشته باشم برای خودم می‌تونم حالا مثلاً برای یه چیز طولانی مدت یه هدف بلند مدت بیشتر تلاش کنم اونجوری که دقیق و پله به پله بخوام بدونم چیکار کنم اونو دیگه نمیتونم چون واقعا مملکت بی قانون و بی سر و تهی داریم و نمیشه اونجوری برنامه‌ریزی کرد دقیق

فکر می‌کنی چه چیزی بیشتر بهت کمک میکنه تااحساس بهتری داشته باشیی و اون از اون وضعیتی که الان درش هستی یه مقدار جدا بشی از لحاظ روانی از لحاظ احساسی که یه کار دیگه‌ای که بیشتر دوست دارم براش تلاش می‌کنم و یاد می‌گیرم معمولاً حس بهتری دارم

آیا کس خاصی بوده تو زندگی که مثلا در این مورد شما رو بتونه درک کنه کمکت کنه خوب هرکی بالاخره از دید خودش نگاه می‌کنه دیگه هیچکس اون دیدی که من دارم رو نمی‌تونه داشته چون هرکی حالا با توجه به موقعیت خودش به چیزایی که می‌تونسته داشته باشه ولی نداشته حالا شاید مثلاً کاری که من دارم برای یکی خیلی ایده‌آل باشه قاعدتاً طبیعیه که نتونه به من مشاوره بده چون از نظر اون این جغد ایده آله و از نظر من نیست و اصلاً هیچ ربطی هم نداره که این شغل حالا ایده آل هست یا نیست یه چیز نسبی به نظر من و چیزایی که من مثلاً تجربه کردم رو بقیه تجربه نکردن و مثلاً علاقه‌ای که من دارم به حالا مثلاً نقاشی و خودم میدونم چقدره شاید اونقدری نباشه که من بخوام خیلی اذیت شم شایدم باشه اونو به نظر من فقط شخص من بودم اونقدر نمی‌تونن بقیه بخوان تاثیرگذار باشند خیلی روی این قضیه ولی خب به هر حال بدونی که یه شخصی هست که ساپورتت کنه حالا برای تصمیم‌هایی که می‌گیری چیز خوبیه خوبی

یعنی کسی این شرایطو نداشته که شما رو بتونه ساپورت کنه حالا از بین دوستانت از بین خانواده که مثلا کسی باشه شماره حداقل درک کرده باشه قبلا نه ولی خب دیگهانقدر من غر زدم و خودمم به این در و اون در کوبیدم کلی بازی درآوردن دیگه الان اوکیم ولی خب دیگه الان من دیگه اونقدر حس ندارم بخوام از صفر تلاش کنم و بخوام کلاً از اول شروع کنم اون موقع خیلی برام راحت‌تر بود تا الان

به نظر می‌رسه که شما برای مدت خیلی طولانی تو شرایط خیلی سختی بودی چطور تونستی با این شرایط سخت با احساساتت کنار بیای چه جوری خودت رو آروم می‌کردی بهش فکر نمی‌کردم

احساست نسبت به شغل آینده چیه آینده شغلیت دوست ندارم که تا آخر عمرم توی این شغل بمونم مگر اینکه مثلاً بخوام مهاجرت کنم به نظرم درهر صورت من عوض می‌کنم کارمو چون کلاً آدمی نیستم که توی یک شرایط بخوام بمونم دوست دارم چالش برای خودم ایجاد کنم و یه مشکلی هم که تو این شغل دارم اینکه اونقدر چالش ندارم یعنی مریض به مریض آدم به چالش برمی‌خوره ولی اونقدر که یه چالشی بزرگی باشه برام اونجوری نیست بعد من کلاً آدمیم که ساکن بودن و دوست ندارم دوست دارم چالش داشته باشم همش یه کار جدیدی بکنم یه ایده جدید داشته باشم توی یه چیزی تغییر بدم اینو بیشتر دوست دارم تا اینکه مثلاً یکنواخت باشه

اگه می‌تونستی به زمان قدیم مثلاً به زبان دبیرستانت برای انتخاب رشته چه نصیحتی به خودت می‌کردی من خوب اون یکی رشته که بیشتر دوست داشتم و انتخاب می‌کردم شاید من توی اون رشته‌ای که دوست داشتم موفق نمی‌شدم شاید انتخاب بهتری این بود که من توی این شغل هستم ولی خب اون یه تایم زیادی که من اذیت شدم اون حداقل حذف میشد

میتونم یکم در مورد مشکلات بالینی و اینکه آیا قبلا به مشاور مراجعه کرده بودی یا نه بپرسم مراجعه نکرده بودم مشکلات بالینی خوب بالاخره کار بدنی هست واضطراب و استرس خیلی داره من با بدنی بودنش اونقدر مشکل ندارم ولی خوب چون که حقوق اونقدی که باید نیست و می دانیم که مثلا همه جای دنیا خیلی بیشتر بها داده میشه به و یکی از شغل‌هایی که واقعاً لازمه و نیاز و اون رفاهی رو که نیاز هستش نمی‌تون ببرامون برآورده کنه برای همین بیشتر این اذیت ذهنی هستش که تو می‌دونی اون کاری که داری می کنی اونقدری که داری اون کار را انجام میدی قرار نیست حقوق دریافت کنی این بیشتر اذیت کننده هست

میتونم در مورد مثلاً خانواده‌تون بپرسم که چند نفرین شما بچه چندم خانواده هستین آیا بقیه بچه‌هام تو خانواده شرایط شما را داشتند مثلا رشته‌ای که می‌خواستن انتخاب بکنن تونستن انتخاب بکنن یا نه میشه یه مقدار در این مورد توضیح بدی من باز نسبت به بقیه خانواده فکر کنم یه ذره خوش شانس تر بودم اونا اصلاً به انتخاب رشته نرسیدن ازدواج کردن همون اول دیگه بالاخره من دوتا خواهر یه برادر دارم خواهر برادرام همه ازدواج کردن همه هم بچه دارن زیادی کلاً شلوغیم و آره دیگه اونقدی که حالا برای من مثلاً این قضیه مهم بود برای اونا نبوده و من اونقدر مشکلات بزرگتری که اونا داشتنو نداشتم خب وقتی ازدواج می‌کنی یه سری مسائل دیگه برات بیشتر مهمه من چون که حالا ازدواج نکردم و بیشتر آدم فردگرایی هستم و همه مسائلم مربوط به مشکلات خودمه بیشتر حالا شاید اونا اصلاً اونقدر براشون نبود این قضیه که حالا مثلاً من برم چه رشته‌ای بخونم چه کاری انجام بدم آ نه فکر نمی‌کنم اونا به همچین چالش‌هایی برخورده باشند ولی خب حالا به جز خواهرم که رشته مشاوره می‌خونه بقیه‌شون فکر نمی‌کنم که اصلاً همچین مشکلاتی داشته باشن

توخانواده تون بیشتر با چه کسی احساس نزدیکی می‌کنی سوال چالشی بود و یه ذره فکر کنم احساس نزدیکی یعنی چه جوری احساس نزدیکی

یعنی بیشتر راحت‌تر می‌تونی حرفاتو بهش بزنی تو خانواده‌تون حالا مثلاً پدر مادر خواهر برادر خیلی راحتم حرفایی که دوست دارمو میگم فقط اونا گوش نمیدن یه طرفه میگم اینطور نیست که بخوام تو مضیقه باشم کلاً هر تایم هر وقتی من هر چیزی که تو ذهنم باشه رو میگم آدم نیستم بخوام جلوی خودمو بگیرم حرفی که دوست داشته باشم میزنم ولی خوب حالا اینکه طرف مقابل چقدر بخواد گوش بده و چقدر مثلاً بخواد درک داشته باشه به نظر من بیشتر تاثیرگذاره و مسائلمو سعی می‌کنم که خودم بخوام حل کنم خیلی نخوام بقیه رو درگیر کنم چون بالاخره بقیه مشکلات خودشونو دارن دیگه فکر نمی‌کنم اونقدر کمک خاصی بخوان داشته باشن بازم میگم از لحاظ اینکه از نظر روحی مثلا یه سری آدمو داشته باشی که ساپورتت کنن خب این خیلی حس دلگرمی به آدم میده و باعث میشه آدم روحیه بگیره خب خیلی تأثیرگذاره ولی اینکه بخوام مثلاً فقط روی کمک دیگران حساب کنم الان ااون یکنفر مامانمه برای درد و دل میرم پیش اون

چه چیزی باعث میشه که مامانتو انتخاب کنی کدوم اخلاقشه درد و دل که من کلاً آدم درد و دلی نیستم صحبت اگر پیش بیاد معمولا اینجوری نیست که من برم بگم بشینم صحبت کنیم راجع به این قضیه اینجوری زیاد پیش نیومده مثلاً اگه اینکه یکی خودش یه چیزی بگه یا مامانم خودش یه چیزی بگه که مثلا من حالا در جواب مامانم بخوام بشینم صحبت کنم و بگم حالا مثلا بحثمون راه بیفته اینجوری که به قصد درد و دل بخوام برم نه زیاد اینجوری برام پیش نیومده ولی خب بالاخره خب بیشتر تایممو با مامانم دارم می‌گذرونم ا خوب طبیعیه که حالا صحبت‌هاموبیشتر با مامانم بخواد باشه دیگه

جمع بندی جلسه

پس اون طوری که من متوجه شدم شما تو شغل تکنسین یعنی بیهوشی هستین و یه نارضایتی از شغلتون دارین یه تایمی برنامه‌ریزی کردین که بتونید شغلتونو عوض کنید ولی گفتید شرایط پیش اومده و قانونای جدید اجازه این کار به شما نداد و اونطور که از حرفاتون متوجه شدم شما علاقمند به شغل هنر یعنی رشته هنری بودیم و یکم اینکه این شغل براتون چالش انگیز نیست بیشتر این شغلو دوست نداره آدم چالشی هستین دوست دارین شغلتون چالشی باشه و بیشتر اونطور که متوجه شدم خانواده خانواده شما رو مجبور کردن که این شغلو انتخاب کنید خیلی خوشحال شدم از دیدنتون اگر اجازه بدین یه ریلکسیشن با هم داشته باشیم بله که با یه حال خوب از این در بیرون برین

مصاحبه شغلیمشاورهروانشناسیمشاوره تحصیلی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید