مسیح
مسیح
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

آغاز راه نوشتن

نوشتن:
سال سوم دانشگاه بود که دوستانم به من پیشنهاد شرکت در کلاسهای نویسندگی رو دادن. خودشون سابقه شرکت توی این کلاس‌ها رو داشتن. با نظر لطف و محبت آمیز خودشان به من گفته بودن که تو استعداد نوشتن رو داری و چقدر خوبه که بیای و این کار رو به صورت اصولی انجام بدی.

من از اینکه چند نفر، توانایی ای رو در من دیده بودن خیلی خوشحال بودم. اما به خاطر اعتماد به نفس کم با بهونه های الکی "درس دارم" و "کار دارم" از اصرارهای اونا فرار کردم. در صورتی که اونا خیرخواه من بودن، من رو دوست داشتن و با نگاه محبت آمیز و بدون حسادت، توانایی رو در من دیده بودن و بهش اشاره می کردن.

زمان می‌گذشت و من برای دل خودم، روی دفترها و کاغذهای باقی مانده از هر ترم دانشگاه، داستان هایی رو می نوشتم که دوست داشتم روزی به تصویر کشیده شدن اونها رو ببینم. و این نوشتن به من کمک می‌کرد که از درون، تمام این شور و هیجانی که برای داستان‌سرایی داشتم، رو روی کاغذ ثبت کنم.

الان که حدود ۱۲ سال از اون دوران می‌گذره. حالا دوست دارم در مورد نوشتن و خوب نوشتن، بهتر و بیشتر بدونم. دوست دارم یاد بگیرم که این توانایی رو در خودم پرورش بدم. الان حس می کنم که آماده هستم و این آمادگی برای من ۱۲ سال طول کشید.

به این فکر می کنم که چه چیزی باعث می‌شد من به این توانایی زودتر بپردازم. و اون فقط یک چیز بود این که نه فقط استعداد من دیده بشه، بلکه بهم یاد داده می‌شد که اهمیت دادن به خود و توانایی‌ها و استعداد‌هامون، مهمترین وظیفه زندگی مون هست.

اما به اشتباه، در ذهن ما اینطور جا دادن که درس خوندن و نمره بالا گرفتن، باعث ایجاد حس خوشبختی در زندگی میشه، و هر کی شاگرد اول نشه، بدبخته!!!

امروز من بعد از سال‌ها صبر شروع کردم به یادگیری و مطالعه در این زمینه. امروز اگه بخوام به کسی در مورد استعدادش بگم، نه فقط به استعدادش اشاره می‌کنم، بلکه بهش یادآوری می‌کنم که مهمترین چیزی که باید مراقبش باشه و قدردانش باشه، همین وجود ارزشمندی هست که "خود" او رو تشکیل داده.

مسیح

نوشتننویسندگییادگیریاستعداد
حرف هام اینجاست
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید