مسیح·۳ سال پیشتفاوت هابعضی وقتا فکر می کنیم که اگه دور و اطرافمان پر باشه از آدم هایی که شبیه ما هستن، زندگی خیلی بهتری داریم.اما اگه فقط آدمهای رو ببینیم که شبی…
مسیح·۳ سال پیشامیدبرای خودم هم خیلی عجیبه اینکه چطوری ادامه دادم. وقتی که برای دوستی بخش از اتفاقات زندگیم رو تعریف می کنم، منم مثل اون تعجب می کنم که چطور ا…
مسیح·۳ سال پیشخاطرات کودکیهمیشه برام عجیب بوده که چطور خاطرات خیلی خیلی دور یادم میاد. در واقع اولین خاطره من برمیگرده به شب تولد برادرم در ۲۸ شهریور سال ۱۳۷۰. دقیقا…
مسیح·۳ سال پیشنامه ای به آن آقانامهای به آن آقا:سلام..آقای محترم؛امیدوارم حالتان خوب باشد.منم... همسفر شما...ما...شاهد دعوای دو کودک دستفروش بودیم.حرف های شما به آن دو ر…
مسیح·۳ سال پیشگاهی فراموش میکنیمگاهی فراموش میکنیم...اما روزگاری بود که کوچکترین چیزها در دنیا مارو خوشحال می کرد...مثل یک کاسه انار دون شدهیا وقتی که برای اولین بار طعم…
مسیح·۳ سال پیشگربهفکر کن...فکر کن که او، به فضایِ گرمِ پشتِ درمیاندیشد...او...زیر باران و برفدر خیابان منتهیِ به تئاتر شهراز پشت در...به لبخند توحسادت میکن…
مسیح·۳ سال پیشآخر هفتهلحظات آخر روزهای جمعه که میرسیم، یاد روز آخر مسافرت میوفتم، که باید آماده میشدیم تا برگردیم خونه.لحظاتی که هیچ وقت اونا رو دوست نداشتم. و…
مسیح·۳ سال پیشگذر از سطح ایدهبرای سالها این فکر در بین کوچک و بزرگ مردم و مسئولین کشور ما وجود داشت که میتونیم خودمون درست کنیم یا نه؟ و این سوال در مورد هر چیزی که فک…
مسیح·۳ سال پیشلواشک ترکیبیبا لواشک هایی که برام مونده و کمی رطوبتشون رو از دست دادن، یه ترکیبی باحال درست کردم جاتون خالی.شما هم اگه لواشک دوست دارید از اینا میتونید…
مسیح·۳ سال پیشآغاز راه نوشتننوشتن:سال سوم دانشگاه بود که دوستانم به من پیشنهاد شرکت در کلاسهای نویسندگی رو دادن. خودشون سابقه شرکت توی این کلاسها رو داشتن. با نظر لطف…