ویرگول
ورودثبت نام
Masood malek mohammadi
Masood malek mohammadi
خواندن ۷ دقیقه·۲ سال پیش

چرا خودتون رو سرزنش می‌کنید؟


چند بار در طول روز خودتون یا دیگران رو سرزنش می کنید؟

احتمالا برای شما هم پیش آمده که بارها و بارها گفت و گویی سرزنشی با خودتون یا اطرافیانتون داشته باشید و یا مورد سرزنش دیگران واقع بشین. تا به حال به این مساله فکر کردین که منشا این عمل چیست؟

در #پویش_هفتگی_تبدیل در مورد #سرزنش بر روی سوالات زیر پویش کردیم:

- تعریف شما از سرزنش چیست؟ (اگر چه رفتاری مشاهده کنین میگین که سرزنش شدین؟)

- در گذشته کجاها سر زنش شدین؟

- کجا دیگران رو سرزنش می کنین؟

- کجا خودتون رو سرزنش می کنین؟

- نتیجه این سرزنش‌ها چه بوده است؟

اگر دوست دارین در این پویش شرکت کنین قبل از خواندن ادامه‌ی متن پاسختون رو به این پرسش‌ها بنویسین و سپس ادامه متن رو بخونین.

در ادامه خلاصه‌ای از پاسخ بچه‌ها و کشف‌هایی که در حین این پویش داشتن رو خواهیم داشت و سپس پویش شخصی من روی این موضوع.

بخش اول:

1- سرزنش برای من به این شکل هستش که انتظاری (عموما بیان نشده) وجود داره که برآورده نمیشه و به شکل سرزنش در مورد عدم برآورده شدنش سوال و جواب میشه. عموما هم به جای اینکه فرد سرزنش کننده به بیان دقیق انتظارش بپردازه فقط در مورد آنچه اتفاق افتاده صحبت می‌کنه. مثلا خانواده در زمان مدرسه به این صورت سرزنش می‌کردند چرا شیطونی می‌کنی؟ چرا با فلان افرادی می‌گردی و ...

در مورد خودم، زمانی که خودم رو با دیگران مقایسه می‌کنم عموما شروع به سرزنش خودم می‌کنم و یه حس حسادت و موفق بودن یا نبودن هم پشتش هست.

2- برای من سرزنش جمله‌ای هست که با (چرا) شروع میشه.

خودم رو در رابطه با شیوه درس‌خوندن و ارتباطم با خانواده سرزنش می‌کنم و عموما هم از طرف خانواده به خاطر شیوه و کیفیت ارتباطم باهاشون سرزنش شدم.

3- به نظرم در هر موقعیتی نتایج مختلفی میشه اتفاق بیوفته که یکی از اون‌‌ها نتایج مطلوبه شخصه سرزنش کننده هست و زمانی که نتیجه نهایی بر نتیجه مورد انتظار منطبق نیست سرزنش اتفاق می‌یوفته.

زمانی که لحن صحبت طلبکارانه هست احساس سرزنش شدن بهم دست میده – اصولا سرزنش پذیر نیستم و سوالی که با خودم دارم اینه که الان باید چیکار کنم؟ الان مقصر بودم یا مقصر نبودم؟

4- پشت سرزنش یه انتظاری هست که با نتیجه متفاوته.

چون فرد کمال‌گرایی هستم از خودم انتظار زیادی دارم که به سرزنش ختم می‌شه.

5- به نظرم سرزنش بخشیش سمت شخص شرزنش شونده است. زمانی که مساله‌ای رو با هویت خودم یکی کنم، هر گفت و گویی رو حول‌اش سرزنش می‌شنوم.

6- همیشه از خودم انتظار دارم که باعث می‌شه خودم رو سرزنش کنم. البته این خود سرزنش‌گری عموما برام محرک بوده و برام سواله که کار بدی هست یا نه!

7- من زمانی که دیگران رو به زحمت بندازم یا قولی بدم که نتونم بهش عمل کنم خودم رو سرزنش می‌کنم.

8- باید و نباید برای من حکم سرزنش داره. از نظر من زمانی که نتیجه اقدامی مطلوب نبوده دوتا حالت وجود داره که میشه (انتقاد) کرد که یعنی دوست دارم مشکل حل بشه یا میشه (سرزنش) کرد که هیچ گشایشی اتفاق نمی‌افته.

9- فاصله ایده‌ال و واقع میشه سرزنش که همیشه یک رنگی از مقایسه توشه.

10- گاهی اوقات انتظارات یا قوانین بیان نمی‌شه و بعدش بابتشون سرزنش می‌شن آدم‌ها، پس بهتره همیشه اول شفاف بشیم با هم.

زمانی که تایم آزادم زیاد میشه شروع به سرزنش می‌کنم. اگر تایم آزاد نداشته باشم سرزنشی وجود نداره.

11- به نظرم ما سه تا وضعیت داریم. (نصیحت – انتقاد –سرزنش) که تمایز ندادنشون باعث میشه نتونیم ارتباط موثری بگیریم. همچنین گذشته نگر بودن منشا سرزنش هستش از نظرم.

12- برای من سرزنش و مقایسه جواب نمی‌ده و حکم زیر سوال بردن خود طرف رو داره به جای پرداختن به نتیجه. چیزی که برام کار می‌کنه بیان شفاف انتظارات و درخواست هاست به جای اینکه با لحن سرزنش آمیز آنچه اتفاق افتاده به چالش کشیده بشه. زمانی که (چرا) می‌شنوم حس سرزنش می‌گیرم و گاهی حرص می‌خورم از دست کسی که سرزنش می‌کنه.

13- من خودم رو سرزنش نمی‌کنم و در مقابل سرزنش دیگران هم ناراحت نمی‌شم چون عموما به این مساله آگاه هستم که نتیجه مطابق انتظار نبوده و دارم روش کار میکنم و سعی ام بر این هستش که بهش رسیدگی کنم و سرزنش دیگران کارکرد خاصی برام نداره.

14- ریشه سرزنش رو میشه تو تمایل به بقا پیدا کرد چه بقای فردی و چه بقای اجتماعی. که اسم اولی رو می‌ذارم (مقایسه)، اسم دومی رو (انتظار).

در مورد (مقایسه) که یکی از کارکردهای ذهن هست میشه به انسان اولیه مراجعه کرد که مثلا اگر میوه شیرین‌تری پیدا می‌کرد می‌تونست انرژی بیشتری ازش بگیره و بیشتر بقا پیدا کنه و زمانی که میوه شیرین پیدا نمی‌کرد خب تلاش بیشتری برای بقا لازم داشت و مثلا میوه‌های شیرین تر بالای درخت بود و با مقایسه خودش رو سرزنش می‌کرد که نمی‌تونست به اون‌ها دسترسی پیدا کنه.

در مورد (انتظار) که به ساختار جامعه ربطش می‌دم، جوامع به دنبال نرمال سازی انسان‌ها و تقسیم کار هستند تا بقا پیدا کنند. جوامع نیازدارند تا افراد جامعه داخل طرز فکر غالب اون جامعه باشند تا حداکثر خروجی رو داشته باشند و این باعث میشه که همیشه انتظار بره تا افراد به شیوه‌های خاصی رفتار و عمل کنند و زمانی که خارج از اون انتظار بشن عموما سرزنش رخ می‌ده.

بخش دوم:

· برای بسیاری از ما سرزنش قدرتمندترین عامل پیش‌ران است. بسیاری از ما هیچ ابزار دیگری مانند سرزنش برای شروع و یا پرداختن به آنچه می‌خواهیم وجود ندارد. ریشه‌ی این مساله را در کودکی می‌توان جست‌وجو کرد. برای پدر و مادر (یا جانشینان عاطفیشان) سریع‌ترین راه نتیجه گرفتن در مقابل کودکان زورگفتن است و سرزنش یکی از انواع زورگویی است. ما به صورت ناخودآگاه به دنبال موثرترین شیوه‌ی نتیجه گرفتن هستیم و شیوه‌ای که والدینمان در کودکی مقابلمان نتیجه‌گرفته‌اند را در مورد خود و دیگران به کار می‌بریم.

· مساله‌ي دیگه بحث کمال‌گرایی است. البته باید بین دو لغت تمایز قایل شویم. کمال گرایی یا ایده‌آلگرایی (Idealism) به ویژگی گفته می‌شود که فرد تمایل دارد کار را به نحو احسن و بالاترین کیفیت انجام دهد و در عین حال به نکته آگاه است که ممکن است در کارش نواقصی باشد و تعهدش به رفع آنها و بهبود کیفیت کار است. در مقابل کمال‌گرایی ما کامل‌گرایی (perfectionism) داریم که در آن فرد انتظار دارد برای آنکه کاری را شروع کند یا به نتیجه برساند تمامی امکانات و شرایط در حالت عالی و بی عیب و نقص باشد تا فرد حاضر به شروع و به نتیجه رسانی کار باشد که مساله باعث می‌شود برداشتن قدم اول برای فرد بسیار سخت شود، روحیه‌ی ریسک پذیری نداشته باشد، ترس از انتقاد داشته باشد، اعتماد به نفس‌اش پایین باشد و مدام کارها را به تاخیر بیاندازد. افرادی که کامل‌گرا هستند نمی‌توانند با این مساله روبرو شوند که انسان به ذات موجودی ناقص است و در نتیجه همیشه فضایی برای کامل نبودن وجود دارد.

· تمایز دیگری که باید به آن پرداخت (عدم انعطاف پذیری) است،‌ انسان‌هایی که انعطاف پذیر نیستند درصورتی که کاری آنطور که انتظارش را داشتند یا برایش برنامه ریخته بودند، پیش نرود، به هم می‌ریزند و عصبی می‌شوند و قادر نیستند در شرایط جدید به دنبال خواسته یا هدفشان باشند. این افراد در چنین موقعیت‌هایی به جای اینکه به شیوه‌ی جدیدی برای رسیدگی به نیازشان فکر کنن به سرزنش خود و دیگران می‌پردازند. مثلا اگر قرار است کاری را به شیوه خاصی انجام دهند اما در حین کار مجبور می‌شوند اقداماتی خارج از توافق یا برنامه ریزی قبلی انجام دهند به سختی می‌توانند این موقعیت را مدیریت کنند و سرزنش و شکایت شیوه پرداختنشان به موقعیت خواهد بود.

· سرزنش،‌ کامل گرایی، عدم انعطاف و اکستریم بودن معمولا صفاتی هستند که به صورت یک خوشه در افراد ظاهر می‌شوند. عموما ما می‌گوییم من فرد ایده‌آل‌گرایی هستم در حالی که عبارت دقیق‌تر این که من فردی کامل‌گرا هستم که عموما انعطاف پذیری کمی دارم و خودم را زیاد سرزنش می‌کنم و معمولا هم به دنبال اقدامات اکتریم هستم! درک این موضوع به ما کمک می‌کند تا بتوانیم به صورت موثری به مدیریت توالی این ویژگی ها بپردازیم.

· زمانی که می‌خواهیم در مورد منشا مساله‌ای پویش کنیم و هم‌زمان، حس سرزنش‌گری ایجاد نکنیم بهتر است به جای استفاده از لغت (چرا) از عباراتی مثل ( چی کار کرد که فلان اتفاق افتاد – چیشد که فلان اتفاق افتاد – رخداد موقعیت بهت چی بود که فلان عمل رو انجام دادی) استفاده کنیم تا به جای اینکه فضا سرزنشی و به دنبال مقصر بودن باشد، فضا پویشی شود تا بتونیم به منشا مسایل دسترسی پیدا کنیم.

· پشت هر سرزنش یه احساس ناتوانیِ پنهانی وجود دارد. عموما ما زمانی دیگران را سرزنش می‌کنیم که در موقعیتی احساس ناتوانی در موثر پرداختن به موقعیت داریم که این مسئله باعث می‌شود اقدام به سرزنش خود یا دیگران کنیم.

· نهایتا ما باید بپذیریم که انسان به ذات موجود کاملی نیست و همیشه این امکان وجود دارد که چیزی مطابق آنچه برنامه ریخته پیش نرود. سرزنش گرچه مانند موتور محرکی در کوتاه مدت می‌تواند ما را به جلو حرکت دهد اما در بلند مدت ابراز طبیعیمان را می‌گیرد و اقداماتمان را به شیوه‌ای پسیو جاری می‌سازد.

سرزنشپویش‌های هفتگی تبدیلتحولراهبریکمال گرایی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید