ویرگول
ورودثبت نام
مسعود نظری منش
مسعود نظری منشکارآفرین - فاندر استارت آپ دیجی رفاهی (پلتفرم مدیریت خدمات رفاهی کارکنان)
مسعود نظری منش
مسعود نظری منش
خواندن ۷ دقیقه·۹ ماه پیش

کویرِ درون، درونِ کویر ...

آیا تا به حال به پدیده ی کویر توجه کردی؟ کویر در نقطه مقابل جنگل تعریف شده! هرقدر جنگل مفهوم فراوانی و تراکم در حوزه پوشش گیاهی و جانوارن مختلف رو با خودش به ذهن میاره، برعکسش واژه ی کویر مفهوم خالی بودن از حیات و موجودات محدودی رو به ذهن میاره که پوستی خشن و زمخت دارند که بهشون توان مقاومت در برابر شرایط سخت زندگی در کویر رو می بخشه!

به فکرم رسید که چقدر خوب میشه وضعیت روانِ انسان رو به این دو پدیده تشبیه کرد! انگار که روانِ ما در برخی حوزه ها می تونه بسیار آباد و غنی از باورها و عواطف خوب و توانمند ساز باشه (مثل یک جنگل سرسبز)، و در مقابل ممکنه در برخی حوزه ها به وضعیت کویری در اومده باشه و در نتیجه سرزمینِ تجربیاتِ زندگی ما مثل کویر خالی از پدیده های زیبا و آرامش بخش شده باشه و در حال تجربه ی فقرِ مطلق عاطفی و هیجانی در ابعاد مختلف زندگی باشیم. انواع کویرهای درونی که می تونم ازشون نام ببرم: مثل کویر عزت نفس (احساس ارزشمندی) ، کویر عشق و محبت، کویر بخشندگی، کویر معنویت، کویر اعتماد و خوش بینی و ...

پس بهتره چند لحظه فکرکنیم ببینیم اصلا کویر چیه و در طبیعت چطور بوجود میاد؟
وقتی همین سوال رو گوگل کردم وجه اشتراک تمام تعاریف موجود درباره کویر این بود :" کویر منطقه‌ای خشک و بی‌آب است که به‌خاطر کمبود بارندگی و تبخیر بالا پدید می آید. کویرها در مناطقی که بارندگی کمتر از تبخیر است، شکل می‌گیرند. این مناطق معمولاً خاکی شنی و مملو از نمک دارند که حاصلخیزی خود را برای رشد هرنوع گیاهی از دست داده است"

حالا می خوام بستر روان یک انسان رو به خاکِ زمین تشبیه کنم! چرا؟

چون تمام باورها، نگرش ها و کلا جهان بینی انسان درباره زندگی، ریشه های عمیقی در روان او دارند و تماما محصول رفتارهای تربیتی و تجربیات ذخیره شده در ذهن او از دوران کودکی هستند. به عبارت بهتر "آنچه که امروز هستیم، میوه ی رفتارهای تربیتی هست که از کودکی در معرضشون قرار گرفتیم". لذا بنا بر همین تشبیهِ خاک به پس زمینه روانی انسان، اگر کسی بصورت مستمر در معرض انتقاد و تنبیه و تحقیر قرار گرفته باشه (مشابه پدیده تبخیر) مطمئنا بیش از آنچه که تونسته باشه به واسطه تشویق و نگاه محبت آمیز و تحسینِ دیگران (مشابه باران برای خاک) در خودش باورِ دوست داشتنی بودن و لیاقت موفقیت در زندگی رو ذخیره کرده باشه، در معرض تبخیرِ احساس کافی بودن و عزت نفس از خاکِ روانش قرار داشته و هر روز بیشتر از روز قبل دچار فقر احساس لیاقت و ارزشمندی شده! و اگر این روند بیش از حد ادامه پیدا کرده باشه: اون فرد امروز به شدت گرفتار بیماری تایید طلبی هست و برای داشتن نقابهای اجتماعی (مدل ماشین و لباس، نمادهای ثروت و قدرت از قبیل القاب اجتماعی (دکتر/مهندس یا تعداد فالوور ایسنتاگرام و ...) که زخم های روانش رو از چشم اطرافیان مخفی نگه داشته و بهش احساس مقطعی ارزشمندی و برتری می دهند، به شدت هزینه می کنه تا بتونه از احساس "من خوب و کافی نیستم" دور بمونه! چون هر لحظه نگران اینه که نکنه کسی یا چیزی اونو به باتلاق بی ارزشی قبلی برگردونه!

تشنگی برای دریافت تحسین و تمجید بیرونی، نتیجه کویر احساس ارزشمندی در درون هست!
بیابان برهوتی که با نجواهای ذهنیِ عقب افتادگی، مقایسه خود با دیگران، خود کم بینی، حسرت و حسادت به اطرافیان، مدام تشنه تر و خشک تر هم خواهد شد! اینجاست که هرقدر دُز های قوی تری از موفقیت و القاب بیرونی به خودت بزنی، نه تنها سیراب نمیشی بلکه مثل افراد معتاد نیاز بیشتری به مُسکن پیدا می کنی! (چون هیچ باران و سیلابی نمی تونه یک کویر رو به جنگل تبدیل کنه!)
در این وضعیت ممکنه با تحقیر و ناچیز شمردن موفقیت های و دستاوردهای دیگران، مرتکب خطاهای بزرگتری هم بشی! یعنی نه تنها الگوهای خوبی رو که خدا برای راهنماییت فرستاده (تا برات آیینه استعدادهای نهفته وجودت باشند) رو پس زدی، بلکه با تخریب و تحقیر دیگری (به این جهت که باعث یادآوری احساس بی ارزشی تو شده) خودت رو به باتلاق عذاب وجدان و خودخوری حاصل از بی انصافی نسبت به دیگری انداختی!

نشئگیِ تکبّر ، غرور و خود بزرگ بینی، مثل یک بادِ داغ کویری عمل می کنه (مثل بادهای داغی که توی کویر می وزند و نه تنها احساس خُنکی به کسی نمیدن بلکه باعث خشکی و تبخیر بیشتر آبِ درون خاک میشن) و پشتش احساس حقارت و خودکم بینی رو به روانت غالب می کنه و دوباره پرتابت می کنه به خُماری لذت های حاصل از تمجید دیگران که به واسطه پُز دادن و شو کردن یک یا چندتا از دستاوردهات جلوی جمع به چنگ آورده بودی تا ناچارا دوباره این چرخه باطل رو تکرار کنی (مثل سنگ سیزیف) و دُز قوی تری از مُخمّرهای ذهنی رو به ذهنت تزریق کنی!

{دقیقا این همون وعده ی پوشالی یا سرابِ شیطانیِ ذهن هست که بهت وعده داده بود با خرید این لباس یا رسیدن به این مقدار پول حالت خوب میشه! ولی می بینی که نمیشه و فقط باعث تلف شدن سرمایه های زندگیت میشه}

ولی آیا راهی برای کویر زُدایی از روان وجود داره؟ قطعا بله ...

بیابان‌زدایی به مجموعه کارها و روش‌هایی گفته می‌شود که پوشش گیاهی را به بیابان باز گردانده و از روند تخریب سرزمین بر اثر گسترش بیابان در مناطق خشک و نیمه‌خشک جلوگیری می‌کند!

حالا بیا فکر کنیم اگر خاکِ روانِ ما به هر دلیل در اثر فقر بارش مِهر و محبت و توجه مثبت از خانواده (در دوران کودکی) دچار کویر احساس لیاقت (عزت نفس) شده، آیا به جای گدایی توجه از دیگران بهتر نیست چشم عقل و منطق خودمون رو به سمت خوبی ها و ویژگی های ذاتی نهفته در وجود خودمون برگردونیم تا به جای سراب احساس برتری نسبت به دیگران، چشممون به چشمه های عمیق استعدادهای ذاتی خودمون روشن بشه (پیشنهاد میکنم این مقاله رو بخون)

البته هیچ باران و سِیلی نمی تونه به تنهایی یک کویر رو به جنگل تبدیل کنه مگر اینکه هم زمان غلظت املاح نمکی و مضرّ موجود در خاک بیابان هم کاهش پیدا کنه!
بنابراین هرچند که بارانِ توجه مثبت و شکگزاری بابت قابلیت‌ها و استعدادهای درونی می تونه نقش مهمی در احیای خاکِ خشکیده و بیابانیِ روانِ ما بازی کنه، ولی اگر خاک روانمون رو از املاح مضرّی مثل احساس گناه ، خشم، نفرت و قضاوت دیگران پاکسازی نکنیم، هیچ بذر جدیدی در این خاک رشد نخواهد کرد و نهال هر استعدادی در اثر مقایسه و حسرت حاصل از نداشته ها و خاطرات منفی گذشته، خشک و پوسیده خواهد شد.

علاوه بر این، باید روانمون رو از معرض هجوم بادهای خشک و داغ بی ارزش کننده دور نگهداریم! منظورم هر نوع منبع القا کننده ی احساس بی ارزشی (از رفیق و همنشین بگیر تا رسانه ها یا شبکه های اجتماعی) هست که می خواد بهت القا کنه تو باید شکل فلان مُد روز، یا فلان خط فکری بشی تا پسندیده و خوشگل باشی! چون تقریبا هر رسانه ای فقط خط فکری خودش و یا محصولات خودش رو بعنوان تنها راه سعادت و نجات مخاطبش معرفی می کنه! (خواهی نشوی همرنگ، رسوای جماعت شو!)

و آخرین نکته ای که بخوام بهت بگم اینه که هر تلاش و قدمی که برای احیای خاکِ افسرده ی روانت برداری در حقیقت جهاد با نفس محسوب میشه و جزء مقدس ترین لحظات زندگیت محسوب میشه، به نحویکه انسان های بزرگ اسم این مسیر معنوی رو سلوک یا سفر قهرمانی گذاشتند. مسیری که انتهایی براش نمیشه متصور شد مگر چشم اندازی که خداوند در قرآن برای بلوغ سرزمین وجود هر انسان ترسیم کرده. یعنی وضعیتی که هرکدام از قابلیتهای انسان به بلوغی خواهد رسید که براش جنگلی از دستاوردهای زاینده ی خیر و نیکی رو خلق کنند، و تازه خدا اونجا وعده میده که خودم دستاوردهاتون رو مضاعف خواهم کرد ...

أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُمۡ جَنَّـٰتࣲ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ (توبه،۸۹)
خدا براى آنان بهشت هايى آماده ساخته كه از زير [درختان] آنها جويبارها روان است، در حالى كه در آنجا ماندگارند و اين همان كاميابى بزرگ است.
در خاک وجود هرکدام از ما بذرهای زیادی از استعدادهای شگرف و باور نکردنی نهفته است که باید کشف و آبیاری بشوند!
در خاک وجود هرکدام از ما بذرهای زیادی از استعدادهای شگرف و باور نکردنی نهفته است که باید کشف و آبیاری بشوند!


اگر بخوام پیام همین مقاله رو بصورت تاثیرگذارتری بهت منتقل کنم پیشنهاد میکنم:
1- ترانه "جهان فاسد مردم" از محسن چاوشی رو گوش کن و تفسیر این ترانه عمیق و پرمعنا رو هم از این لینک مطالعه کن تا بیشتر درکش کنی و لذت ببری!
2- ترانه "قشنگ من" از محسن چاوشی هم پیام مشابه و مهمی درباره لزوم احیای عزت نفس بر مبنای برتری های ذاتی و حقیقی انسان داره که پیشنهاد میکنم حتی اگر قبلا گوش دادی دوباره با همین توضیحات بهش گوش بدی.

3-

نوش جان!

https://vrgl.ir/63c0B


عزت نفسموفقیتروانشناسیسلوکاستعداد
۱۰
۱
مسعود نظری منش
مسعود نظری منش
کارآفرین - فاندر استارت آپ دیجی رفاهی (پلتفرم مدیریت خدمات رفاهی کارکنان)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید