مایا
مایا
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

قانون جذب 21 شب ( شب دوم - قسمت دوم )

[15:49] دیشب وقت نکردم کارهای دیروز رو انجام بدم... صبح با حس خوب بیدار شدم از اتفاق های دیروز عصر... و همین طوری داشتم به این چند دست آورد کوچیک اما جذاب فکر می کردم... که وقتی به خودم اومدم 10 صبح بود و کلی گشنه... گاهی توی دست آورد هام غرق می شم ... خیلی توی افکارم..سعی کردم مدیتیشن کنم تا به حال برگردم... کلا مدیتیشن و موزیک بی کلام دوای ذهنم هست... مثل مرهم می مونه و همه چیز رو قابل تحمل تر می کنه... یه چیز جالب که توی افکار صبحم متوجه شدم اینه که رویاهای آینده ام عوض شده... داشتم به چند اتفاق توی آینده ام فکر می کردم که دیدم.. حس ام عوض شده قبلا اینجوری بود که اگه این اتفاق بشه چی میشه و کلی می تونم باهاش به همه بز می دم.... مثل این که این اتفاق به من حس ارزشمندی می داد... اما الان حس ام این بود که وقتی این اتفاق بیفته یک قسمت طبیعی از زندگی هست... بابتش خوشحال می شم و شکرگزار اما قرار نیست ارزش من با این اتفاق جابه جا بشه.... صرفا یه چیزی هست که خیلی طبیعی هست و جالبیش این که قضاوت اطرافیان کل وزنش رو از دست داده بود اصلا برام جذابیت نداشت فقط این برام مهم بود که اره این اتفاق اگه بیفته چقدر به من حس خوب می ده؟ چی توش به نفع خودم هست قراره باعت آرامشم بشه یا سوهان روحم؟

در کل وقتی می خواین توی قوانین جذب یه چیزی رو وارد زندگیتون کنید... اگه حس اش شبیه خواب و رویا باشه که وای اگه این اتفاق بیفته من اصلا زندگیم چه شود... این نشون می ده که باور ندارین و برای نظام باورهاتون قبول ماجرا خیلی سخته و دارین ناخواسته بلاکش می کنید اون اتفاق رو ولی وقتی حس کردین نه شدنی هست برای این همه چرا نه برای من.... و می گذارین اون چیزی که رویاش رو دارین انرژی بیشتری بگیره یعنی یه جوری تونستین نظام باورهاتون رو تغییر بدین... برای من خیلی جالب بود که صبح متوجه شدم این اتفاق برای این موضوع افتاده...

می دونم شاید یه کم بیچیده توضیح دادم این جا خلاصه اش رو می گم

دو راه برای رسیدن به خواسته ها هست :

  1. یا اصلا به موضوع فکر نکنید اگر حس بد بهتون می ده یا این که می دونید وقتی بهش فکر می کنید بدبین هستین... به جاش به یه چیز خوب فکر کنید یا مدیتیشن کنید... این یعنی کلا مسیله رو از بیخ حل کنید... کار آسونی نیست اما اگه درست انجامش بدین و واقعا موفق بشید انرژی ذهنیتون رو ازش بگیرین مسیله خودش خود به خود معمولا حل میشه و به جهتی میره که می خواین... من از این روش معمولا وقتی مسیله چندان مهم نیست یا خیلی اوضاع بده استفاده می کنم... مثلا مسیله ام با دانشگاه هم که حل شد از این روش بود... هر وقت فکرش می اومد سراغم مدیتیشن می کردم تا موقعی که مطمین بشم آرامشم برگشته... این نکته خیلی کلیدی هست باید بتونید ذهنتون رو برگردونید به آرامش یعنی ماجرا میاد توی ذهنتون ولی یه حس آرامش همچنان دارید ... موضوع اذیتتون نمیکنه ممکنه بعد چند ساعت دوباره حس آرامش رو از دست بدید و باید باز مدیتیشن کنید ... این با این که از ماجرا فرار کنید و خودتون را با چیزای دیگه سرگرم کنید وقتی می دونید موضوع همچنان بس ذهنتون هست و بابتش مضطرب هستید از زمین تا آسمون فرق داره
  2. سعی کنید نظام باورهاتون رو کم کم تغییر بدین به سمت خواسته تون ... این روش خیلی جذاب تر هست ولی با نظام باورهاتون سر و کار داره.. من چیزهای اساسی رو از این روش دوست دارم تغییر بدم مثل حس ارزشمندی... زیبایی.. رابطه ام با بول .... چیزای کلی چیزهایی مثل عبارت های تاکیدی... یا همین 21 شب که می خواد به یه هدف خواص برسید از این روش ها استفاده می کنن... شاید توی شب های بعد بیشتر بازش کردم... چون حس می کنم خیلی دارم حرف انتزاعی می زنم... خلاصه اش که توی موضوعی که صبح توی سرم بود حس کردم نظام باورهام راجب این موضوع جابه جا شده که خیلی خوشحالم کرد و باحال بود :) خودش واقعا دست آورد جالبی بود برام...

[21:00] بلاخره همه جا رو مرتب کردم... خیلی حس بهتری بهم دست داد :) .... روز دوم تموم شد اما دو روز طول کشید تموم کردنش... نمی خوام به خودم فشاربیارم که حتما کار یه روز اون روز تموم بشه اگه برام سخت باشه...برای همین تایتل زدم قسمت دوم یعنی دو روز طول کشید تموم کردنش... یه چیز جالب که امروز یاد گرفتم اینه که چقدر روتین شب و قبل خواب مهم هست تا مطمین بشی انرژیت بالا و بایین نشه .. داشتم قبل خواب الکی توی یوتیوب می گشتم که به یه چیزی برخوردم که سطح انرژیم رو خیلی آورد بایین... ترجی می دادم قبل خواب بهش برنخورم که با اون حس بد به خواب نرم :( ...

حسخوابمدیتیشن
عاشق کتاب خوندن، کد زدن، علوم ماورا هستم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید