maysam bajvar
خواندن ۳ دقیقه·۲۲ روز پیش

یادداشتی در حوالی زندگی و فیلم In the mood for love 2000

🌱#روزنگاری

صبح جمعه که چه عرض کنم تقریبا دم ظهر بود. دیر از خواب بیدار شده بودیم. تخم‌مرغی برداشتم. شکستم و در تابه با روغن داغ انداختم. اما همه ماجرا به همین سادگی نبود. باید دوباره روایتش کنم‌.

دینگ... دینگ
جیلیز ویلیز‌...
دَنگ... دَنگ



این صداها چه چیزی در ذهن بیدار می‌کند؟ البته این ها کلماتی معادل ست برای صداهایی که من شنیدم و شاید خیلی گویا نباشد باید از نو صحنه را تعریف کنم.

تابه را که روی گاز روشن گذاشتم. روغن را که ریختم و کمی داغ شد، تخم مرغ را دوبار به کناره تابه زدم تا ترک بردارد. صدای ضربه تخم مرغ به تابه در گوشم طنین انداخت. بعد در همین حین که ذهنم هنوز توی طنین صدای برخورد تخم مرغ و تابه مانده بود صدای ریختن تخم مرغ روی روغن‌ها و جلز و ولز شدیدشان به ذهنم هجوم آورد‌. عجب صداهایی! با همین صداها می توان با کمترین کلمه یک محتوا ساخت. می‌توان یک صحنه را در ذهن مخاطب چید. برایم جذاب شد. گفتم باید این صدا را ضبط کنم. در یخچال را باز کردم که یک تخم مرغ دیگر بردارم. حتی صدای در یخچال هم متفاوت به گوشم آمد. گوشی را گذاشتم روی پیشخان کنار گاز و ضبط صوت را روشن کردم و دوباره همان روال را تکرار کردم. صدای برخورد تخم مرغ به تابه برایم زیبا و گوشنواز بود. تصویر روبرویم تابه گلبهی که سفید و زردِ تخم‌مرغ در حال جلز ولز خوردن در آن بود. زیبا بود. این دقت اول روزم از کجا امده بود. توی ذهنم گشتم یادم آمد که مشغول دیدن فیلم "در حال و هوای عشق"* هستم.


از دیروز هر زمان خالی‌ای که گیر آورده‌ام ده دقیقه یک ربع از فیلم را دیده ام. قاب‌بندی، نماها، رنگ‌ها، فضاها و توجه‌های کارگردان در فیلم آنقدر حواسم را درگیر می کند که نمی توانم دقیق نشوم. هنوز فیلم را به نصفه نرسانده ام. زیر زبان فکر و احساسم مزه مزه اش می‌کنم. در یکی از صحنه‌ها زنی که قهرمان فیلم است دارد از پله پایین می آید. همین نمای ساده را کارگردان با توجه ویژه‌اش در ذهنم‌ ماندگار کرده. زن وقتی به پاگرد می‌رسد دستش را به لبه دیوار می‌گیرد. دوربین همانجاست و دست زن را از نمای نزدیک نشان می‌دهد که حلقه‌ای طلایی در انگشت حلقه‌اش است. انگشتان لحظه‌ای دیوار را لمس می‌کنند و بعد به دیوار کشیده می‌شوند و از کادر محو می‌شوند. همین. زیبایی توی نگاه این هنرمند موج می‌زند. باید بروم کارهای دیگرش را هم پیدا کنم ببینم چه فیلم‌های دیگری ساخته آن‌ها را هم ببینم.


در صحنه دیگری کارکتر مرد فیلم، فکرش به شدت مشغول است. او را در اتاق کارش می بینیم که مشغول کار است. نور و حال و هوای اتاق اینطور به ما می فهماند که دیروقت است. او سیگاری هم گیرانده. دوربین چه کار می‌کند؟ بالای سر مرد که دودها در حال رقص هستند قاب‌بندی می‌شود. رقص دود بر بالای سر مرد، آیا همان فکر و خیالات و تشویش درونی او نیست که اینگونه زیبا تصویر می شود؟
گاهی یک نگاه زیبا، می‌تواند زیبایی را تکثیر کند؛ چه در حین گفتگو چه حین دیدن یک فیلم یا شنیدن یک موزیک یا دیدن یک نقاشی یا اصلا مشاهده‌ی زیبایی در زندگی دیگران.



این فیلم با چنین حساسیت‌ها و زیبایی‌های بصری و دقت ویژه‌ی کارگردانش، به من و حواسم گوشزد کرد که زیبایی‌ها به وفور و گسترده اطرافمان جاری ست فقط کافی ست دروازه‌های ورود حواس را باز نگه داریم...

پایان
✍#میثم_باجور
@mah_dar_a🌙

*In the mood for love 2000




شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید