از زمانی که تصمیم گرفتم تمرکز اصلی تلاش هایم مرتبط با انسان ها باشد، 5 سالی می گذرد. به همین منظور اول سراغ توسعه پایدار و مسئولیت اجتماعی شرکت ها رفتم، با این دید که تنها کاری نکنم که مبتنی بر سود باشد و در کنارش، دغدغه های دیگری هم داشته باشم. در مسیری که آمدم همیشه یکی از دغدغه های مدیران، توجه بیشتر به محیط داخلی شرکت ها و حال آدم ها بود و متوجه شدم در مسئولیت اجتماعی هم، شرکت هایی که به همکارانشان به چشم انسان نگاه می کنند به بیرون از شرکت هم نگاه مثبت و سازنده ای دارند. در واقع، همان طور که با کارکنانت برخورد کنی، به همان اندازه هم نسبت به جامعه و محیط زیست و اقتصاد مسئولیت پذیر خواهی بود.
اوایل کرونا که همه جا قرنطینه شده بود، کتابی خواندم از کلایتون کریستنسن. همه او را با تئوری هایی می شناسند که تبیین کننده نوآوری در کسب و کار است. اما در کتاب «چگونه زندگیت را اندازه می گیری؟» او سعی کرده با نگاه یک مشاور مدیریت به زندگی شخصی و خانوادگی و اجتماعی خود نگاه کند. در همین کتاب، آقای کریستنسن از لحظه ای می گوید که در یکی از مهمان های خانوادگی شرکت، همکار خانمش، دست دختر کوچکش را گرفته و آورده او را معرفی کرده است. ایشان می گوید، همانجا با خودم فکر کردم که نقش من به عنوان مدیر چقدر می تواند اثرگذار در حال همکارانم باشد. اگر همکارم خوشحال باشد، دخترش هم خوشحال و اگر نه ممکن است دنیا را برای دختر و مادری تیره و تار کنم.
این یک جمله از این کتاب، بارها در ذهن من تکرار شده است و همان بود که من را به سمت منابع انسانی سوق داد.
تقریبا دو سال است که در شرکت خدمات انفورماتیک نوین کیش، به طور تمام وقت مسئولیتی در منابع انسانی به عهده گرفته ام. در این مدت، خطا کرده ام، تلاش کردم یاد بگیرم، تمرین کنم و هر روز به این فکر کنم محیط کار را برای خودم و همکارانم اندکی بهبود دهم. در این دو سال به یک چیز رسیدم. به اینکه هر چقدر در منابع انسانی با سواد باشی یا مدیران ارشد تو را موفق بدانند اگر بر مبنای 5 اصل زیر نباشد بی فایده است. من اسم این ها را گذاشته م، اصول حرفه ای منابع انسانی. تخطی از هر کدام از این اصول به معنای شکست در منابع انسانی در ابعاد فردی و شرکتی است.
1) صداقت. دوستی داشتم که همیشه وقتی از او راهنمایی می گرفتم می گفت نجات در صداقت است. صداقت مبنای روابط سالم و سازنده انسانی است. اگر منابع انسانی هستید دروغ باید خط قرمز بسیار پر رنگی برایتان باشد.
2) رازداری: اطلاعات خیلی از افراد در منابع انسانی در اختیار ماست. خیلی ها می آیند و درد و دل می کنند. خیلی از اتفافات را ما زودتر و بیشتر از همه خبر دار می شویم. رازداری یعنی آنقدر امن باشیم که کسی بداند اگر حرفی بزند آخرین شونده اش خواهیم بود.
3) پاسخگویی: در منابع انسانی باید نسبت به تبعات و اقدامات پاسخگو باشیم. همکارمان باید حس کند همیشه کسی را دارد که می تواند از او سوال بپرسد و ابهامش را رفع کند. در این مدت، ب تماس های از دست رفته م کمتر از تعداد انگشتان یک دست بوده است. هر وقت هم که نبودم یا نتوانسته م در اولین فرصت تماس گرفتم و پاسخ داده ام. پاسخگویی مبنای برقراری دیالوگ و گفتگو با همکاران غیر منابع انسانی است و اگر زمینه ای نداشته باشد منجر به شکست ارتباطی در شرکت خواهد شد.
4) شفافیت: مرز باریکی بین رازداری و پنهان کاری وجود دارد. در منابع انسانی باید بتوان شفاف از ارزش ها و عملکردها و نتایج گفت. بازی با ذهن و روان آدم ها بدترین کاری است که ممکن است یک نفر از منابع انسانی با همکاران خود انجام دهد. شفافیت در کنار پاسخگویی و انصاف مکمل هم هستند و موجب برقراری بستر اعتماد و امنیت در ارتباط بین منابع انسانی و دیگر همکاران شرکت می شود.
5) انصاف: منابع انسانی، نقطه آغاز مزایا و جبران خدمات و بعد هم پاداش ها و تنبیهات یک شرکت است. در تمام این اجزا باید انصاف به نحوی برقرار باشد که افراد احساس اجحاف یا بی عدالتی نکنند. به نظرم تمام فایده فرایندهای منابع انسانی در کنار افزایش کارایی و بهره وری تضیمن کننده بودن همین خصوصیت است.
ممکن است بگویید این ها را که گفتی در همه کارهای دیگر و حتی زندگی هم مهم است. می پذیرم و می گویم این ها در منابع انسانی خط قرمز هستند و عدول از آن ها درست مثل آن است که مهندسی فونداسیون یک ساختمان را بی رمق طراحی کرده باشد و روزی امکان فروریختن آن ساختمان وجود خواهد داشت.
از طرف دیگر، شاید موارد دیگری هم باشد که به همین اندازه مهم هستند. بعضی هایشان اثربخشی یا بازده واحدهای منابع انسانی را ارتقا می دهد و بعضی هایشان اگر نباشند به معنای به هم خوردن تعادل نقش مدیریت منابع انسانی در شرکت خواهد شد.