محمد شهرابی فراهانی
محمد شهرابی فراهانی
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

جسارت و احتیاط در مدیریت

در کار ما دو مدیر با دو رویکرد متفاوت سال‌هاست که معاونت‌های اصلی را در دست دارند و با هم همکار هستند. رویکردهای متفاوت این دو مدیر باعث شده پس از نزدیک یک دهه هر کدام به نتایج و جایگاه متفاوتی در بین مدیران رده بالایی و کارمندان خودشان برسند. یکی‌شان آدمی جسور و اهل طرح‌ها و ایده‌های نو است. من نام او را مدیر الف می‌نامم. دیگری فرد محافظه‌کاری است که خیلی به دنبال تغییر و نو آوری نیست و در اینجا با مدیر ب از او نام می‌برم.

مدیر الف به نیروهایش بهای زیادی می‌دهد. هر جا موقعیتی فراهم شود آن‌ها را تشویق می‌کند تا کارها و مسئولیت‌های جدیدی به دست بگیرند و پیشرفت کنند. به واسطه همین برخورد آموزشی و حمایت‌کننده‌اش، کارمندانش حتی وقتی به سازمان و اداره دیگری هم می‌روند خود را مدیون او می‌دانند. به همین دلیل آقای الف در بسیاری از وزارت‌خانه‌ها و مسئولیت‌های کلیدی آدم‌هایی را می ‌شناسد که حرفش را می‌خوانند و حاضرند در زمینه‌های مختلف با او همکاری کنند. او در طی سال‌ها سرمایه‌ای اجتماعی شامل روابط کاری گسترده و سرمایه‌ای انسانی شامل نیروهای رشدکرده در اختیار دارد. به این ترتیب، آقای الف در ظاهر مدیری ساده است و در اصل از قدرت مانور و چانه زنی بالایی در بدنه دولت برخوردار است. او می‌تواند در مدت زمان کوتاهی طرح‌ها و ایده‌هایش را به گوش وزرا و معاونان دولت برساند و اجرای آن‌ها را پیگیری کند.

مدیر ب اما تنها دغدغه‌اش این است که نیروهایش را از دست ندهد و مجموعه‌اش را برای خودش حفظ کند. هر گاه فرصتی برای پیشرفت یکی از نیروهای او پیش آید، خودش اولین کسی است که مانع میشود و با اعلام نارضایتی‌اش به مدیران رده بالایی از انتقال آن نیرو جلوگیری می‌کند. مدیر ب چندان با نیروهایش همدلی و همفکری ندارد و تنها از آن‌ها کارها و برنامه‌های کلانی را که برای معاونتش تصویب شده انتظار دارد. در طی سال‌ها مجموعه تحت نظر او به یک مجموعه بی‌انگیزه و راکد تبدیل شده است. کسی از کامندانش از شرایط راضی نیست و هر کدام به دنبال فرصتی هستند تا از آن معاونت بیرون آیند و شغل و کار دیگری پیدا کنند. معاونت مدیر ب شبیه کوه آتشفشان خاموشی است که به محض شرایط مناسب فوران می‌کند و از هم می‌پاشد.

تفاوت مدیر الف و ب در این است که اولی بلندمدت و کلان نگاه می‌کند و دومی جزئی و کوتاه‌مدت. مدیر الف نیروسازی می‌کند و هیچ وقت نگران نیروهای زبده و با تجربه قبلی نبوده است. از دل کارهای او ایده‌ها و طرح‌های زیادی در آمده است و به مرحله اجرا رسیده است. در مقابل اما مدیر ب فقط جلوی پایش را می‌بیند و نیازهای فوری و ضروری را. به همین دلیل کل کارهای معاونتش را دو سه نفر به عهده دارند و هیچ وقت هم قدر همان دو سه نفر را نمی‌داند. او در این سال‌ها نه تنها خود رشدی نداشته است بلکه مجموعه‌اش هم از چالاکی و خلاقیت تهی شده است.

شاید اما تفاوت اصلی این دو مدیر روحیه آن‌ها باشد. چنانکه در بالا گفتم، مدیر الف جسور است و ریسک کارهای جدید را می‌پذیرد. دومی اما تغییر را در ابعاد و لایه‌های مختلف نمی‌پذیرد و ثبات در مجموعه و جایگاهش را به تحرک و کارهای نو ترجیح می‌دهد. مدیر الف اول از همه برای نیروهایش یک معلم و رفیق است و مدیر ب فقط رابطه کاری و حرفه‌ای با آن‌ها دارد. وی حتی در روابط خود هم محافظه کار است و نمی‌تواند وارد حیطه‌های جدیدی از ارتباط با کارمندانش شود.

همین دو رویکرد متفاوت به تدریج آثارش را در نتایج کاری این دو مدیر گذاشته است. حالا با اینکه این دو نفر هر دو در یک جایگاه اداری هستند، از موقعیت یکسانی برخوردار نیستند. یکی‌شان در بین کارمندان خودش و حتی دیگر افراد بسیار محترم است و همیشه دورش را جوانان و نیروهای تازه گرفته است تا با او مشورت کنند و از او بیاموزند. دیگری اما فقط سلامی و عیلکی با بقیه دارد و رابطه‌اش به دستور و ارجاع و امر و نهی به کارمندانش خلاصه می‌شود. تفاوت‌های شخصیتی و دیدگاه‌های آدم‌ها در بلند مدت به نتایجی این چنین واگرا و متفاوت می‌رسد. بی خود نیست که گفته‌اند گندم از گندم بروید، جو ز جو. شخصیت مدیر الف از نوعی نشاط ، هدفمندی و جسارت برخوردار است و شخصیت مدیر ب از نوعی محافظه کاری، غرور و رکود. به نظرم اثر این خصوصیات اولی را مدیری موفق و توانا کرده است و به دومی فقط وجه اداری و رسمی بخشیده است. این تفاوت ها به کارمندان و زیردستان این دو هم سرایت کرده است و به همین نسبت مجموعه تحت مدیریت آقای الف خلاق و راضی و معاونت آقای ب ناراضی و بی انگیزه اند. به این ترتیب،نه تنها خود این مدیران، بلکه کارمندان و مدیریت تحت نظر آنها هم در دو جهت متفاوت قرار گرفته اند و در آنها جو و اتمسفر متفاوتی به چشم می خورد. این چنین شخصیت و نوع کنش ما تعیین کننده آینده و سرنوشت بسیاری از چیزهایی است که با ما و نوع تصمیم و کنش ما گره خورده است.

توسعه منابع انسانی
دانش آموخته MBA، پژوهشگر و مشاور مدیریت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید