امید
امید
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

آیا به راستی ما زنده هستیم و زندگی می کنیم؟

تا زندگی واقعی چقدر فاصله داریم؟

چه کسی می داند که فردا زنده هست؟ هیچ کس، هیچ تضمینی به ما نداده است که فردا می توانیم خورشید را در آسمان تماشا کنیم و شب به تماشای ماه و ستاره ها بنشینیم.

آیا ما اکنون زنده هستیم؟

آیا خوردن و خوابیدن و نفس کشیدن، نشانه های زنده بودن ماست؟

یا شاید فقط مرده های متحرک هستیم، مرده هایی که خودمان از مرگمان خبر نداریم، همان گونه که فروغ فرخزاد گفته بود:

من آن قدر مرده ام که هیچ چیز مرگ مرا دیگر ثابت نمی کند.

ما گاهی آنقدر در دغدغه ها و شلوغی های ذهنمان در گیر می شویم که خودمان را گم می کنیم، می شویم زنده ای که از زندگی چیزی نمی داند و در میان مردگان متحرک دیگر، به زندگی عاری از زندگی خود ادامه می دهیم.

ما گاهی معنای زنده بودن و زندگی را فراموش می کنیم.

گاهی آنقدر در مشکلات و اخبار گونانون غرق می شویم که یادمان می رود که هنوز زنده هستیم و باید کاری انجام دهیم. کاری برای نجات خودمان و کاری برای نجات بشریت.

زمانی که مرگ را تجربه کنیم، متوجه خواهیم شد که چقدر از عمرمان را واقعا و به درستی زندگی کرده ایم و به چند موجود دیگر، حیات و زندگانی بخشیدیم.

و چه زیبا گفت فروغ فرخزاد که :

آیا شما که صورتتان را

در سایه ی نقاب غم انگیز زندگی

مخفی نموده اید

گاهی به این حقیقت یأس آور

اندیشه می کنید

که زنده های امروزی

چیزی به جز تفاله ی یک زنده نیستند؟

زندگیمرگعمرمعنازنده
روزنامه‌نگاری خوندم اما روزنامه‌نگار نشدم / کتاب خوندم اما نویسنده نشدم/شعر خوندم اما شاعر نشدم/ فعلا سرگردان و ماجراجو شدم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید