در دنیایی که «همه چیز برای فروش» است میشود گفت همه ما آدمها فقط «خریدار» هستیم، نه چیزی بیشتر از آن! اگر «قدرت خرید» زیادی دارید خوشا به حالتان! و اگر ندارید دلتان را به همین خرده ریزهایی که میتوانید بخرید خوش کنید و با آنها بسازید. باید هنر ظریف تحمل کردن را بیاموزید.شخصیت اصلی این قصه آقای سالاری، یک کارخانه دار با اخلاق و منشی ویژه است که به اصرار دخترانش، برای محافظت از سلامتی خود، خودش را بازنشسته میکند. اما شروع دوران بازنشستگی سالاری برای او با سختیها و مشکلات خاصی همراه است که مسیری تازه در زندگی او میگشاید. در این راه تازه، نقش اجتماعی او اندک اندک از یک سرمایهدار بیتفاوت نسبت به جامعه به یک خیرخواه دلسوز تغییر میکند اما برای ایفای این نقش هم با مشکلات زیادی روبرو میشود که این داستان شرح و سرانجام آنها را روایت میکند.
گزیده کتاب:
سالاری روی کف عایق شده پشت بام نشست و چند نفس عمیق کشید.
دوست داشت مشامش پر از بوی ماندگی فضله کبوترها شود. چشم هایش را بست و با صدای بغبغوی کبوترها به خیالش میدان داد تا حال و هوای آن سالهای خوش دور از دست در درونش زنده شود.
انگار بعد از سالها توانسته بود یک بوی پاک و اصیل را به سینه بفرستد و از نفس کشیدنش لذت ببرد. این بو با او چه کرد! چند دقیقه در همان حال ماند و وقتی چشم گشود میتوانست قسم بخورد که حالش خیلی جا آمده. خیره خیره به دانه برچیدن آن کبوترها نگاه می کرد.
شما میتوانید با دریافت این کتاب از طاقچه آن را به صورت ایپاب در دستگاهتان مطالعه کنید.