برای مدت زیادیست که دلم میخواهد گوش باشم برای دیگران ،همدم باشم سنگ صبور باشم مراقبشان باشم پناهشان باشم...
همیشه دلم میخواهد امید دهم
همیشه میخواهم انگیزه بدهم
همیشه میخواهم به آنان که شنیده نمیشوند گوش دهم
همیشه میخواهم با تمام وجود و عمق دلم درک کنم و صبر دهم
همیشه میخواهم به دیگران احساس تنها نبودن دهم
همیشه میخواهم با تمام دلم و از ته قلبم بگویم من هستم
همیشه میخواهم عشق دهم ، نشاط دهم
همیشه محرم اسرار دیگری باشم
همیشه میخواهم مرهم زخم و درد دیگران باشم
اما...
اما چرا ؟! این یعنی من انسان خوبی هستم ؟ مهربانم ؟ لطف میکنم و خوبی میکنم ؟یا ذاتم خوب است !
همه اینها دلایل موجه و قانع کننده ای به نظر میرسند اما شاید یک دلیل غیر موجه تر و پنهان تری هست..!
همیشه دلم میخواست فقط کمی درک شوم
همیشه دلم میخواست کمی توجه ببینم
همیشه دلم میخواست با لطف و مهربانی شنیده شوم
همیشه دلم میخواست انقدر تنها نباشم و دلی با من همدل باشد
همیشه دلم میخواست یکنفر مثل کوه پشتم باشد
همیشه دلم میخواست یک پشتیبان داشته باشم
همیشه دلم میخواست حالم برای کسی مهم باشد
همیشه دلم میخواست کسی مرهم زخم ها و دردهایم باشد
همیشه دلم میخواست کسی محرم اسرارم باشد :)
