افراد دارای اختلال شخصیت نمایشی سابقه طولانی در جلب توجه دیگران نسبت به خودشان را دارند و رفتارهای نمایشی هیجانی و برانگیختهایی از خود بروز می دهند که غالبا رویدادهای بی اهمیتی آنها را ایجاد میکند.برای درک بهتری از این اختلال می توان گفت که معمولا عملکرد این افراد با دیگران به این شکل است که به طور مثال با ورود به جمع یا محیطی، رفتارهایی از خود بروز می دهند که به دنبالش این پیام را به ما می رساند: (به من نگاه کن، به من توجه کن، ببین من چقدر زیبا هستم، ببین من چقدر جذاب هستم، تو باید به من توجه کنی، و عشق بورزی و از من نگهداری کنی) و اگر نیازشان از توجه بر آورده نشود با مظلوم نمایی، مریض شدن و عصبانی شدن و مواردی از این دست توجه مورد نیاز را کسب می کنند و به دیگران این پیام را می دهند که شما مقصر هستید و باید تاوانش را بدهید.
نکته قابل توجه درباره اختلال شخصیت نمایشی این است که بین این اختلال و اختلالهای دیگر همپوشانی زیادی وجود دارد که کار تشخیص این اختلال از سایر اختلالها را مشکل می کند.
۱. دارای کاریکاتور زیاد از حد زنانگی و یا کاریکاتور زیاد از حد مردانگی هستند
۲. صدای خنده بلند
۳. با تمام مسائل به صورت احساسی برخورد می کنند و منطق و دلیل و برهان جزء تصمیم گیری هایشان نیست و به بیان ساده می توان گفت که عملکرد کاملأ احساسی نسبت به مسائل دارند.
۴. توجه طلب و تایید طلب هستند و گرفتن تائیدیه برای آنها مثل، بقا است و اگر تایید مورد نظرشان را دریافت نکنند دست به رفتار های تکرار شونده مثل مریض شدن یا جلب توجه از نظر جنسی و رفتار های سکسی و... می زنند.
۵. خودمحوری زیادی دارند و وقتی در مرکز توجه نیستند ناراحت هستند و در این مواقع اضطراب را تجربه می کنند.
۶. نسبت به خودشان آگاهی ندارند و معمولا آگاهی داشتن این افراد نسبت به خودشان برایشان دردناک است و به شدت در نفی آن کوشا هستند..
۷. فریبندگی جنسی در مکان و زمان هایی که بیهوده است مثلا در محل کار یا فروشگاه فرد رفتار های عشوه گرانه از خود نشان می دهد که نسبت به آن آگاهی ندارد و اگر درباره این رفتار با آنها صحبت شود و یا تذکر داده شود ناراحت می شوند و در اصطلاح عامیانه به آنها بر میخورد زیرا عمیقا در وجود خود احساس معصومیت می کنند و همیشه متعجب می شوند و شاکی هستند که چرا دیگران با آنها اینگونه برخورد میکنند و یا به او نگاه جنسی دارند.
۸. سخنوری آنها از الگوی کلی پیروی می کند و جزئیاتی ندارد. به طور مثال: وقتی از او پرسیده می شود چرا گریه میکنی؟ پاسخ میدهد: چون دوسم نداره! و زمانی که صحبت از جزيیات سئوال به میان آید میگوید که : نمیدونم فقط میدونم دوسم نداره!
۹. معمولا کارهای هنری و همراه با خلاقیت را راحت انجام می دهند ولی کارهای منطقی و تحلیلی برای آنها سخت است.
۱۰. حساسیت بیش از حد نسبت به انتقاد و عدم تایید دیگران دارند و در این شرایط درد عمیقی رو احساس میکنند.
۱۱.باور دارند روابطشان صمیمانه تر از آنچه واقعا وجود دارد، می باشد لذا محدودیت و مرزها رو نمی شناسند و همه کار میکنند تا مورد تایید دیگران قرار بگیرند و زودتر صمیمیت ایجاد کنند به طول مثال: کمتر از یک هفته هست که با هم آشنا شده اید و برای شما ناهار درست میکند و می آورد و یا با شما درددل می کند و گریه میکند.
۱۲. حالت های احساسی آنها مدام در حال تغییر است و دیگران آنها را به دید افرادی سطحی مینگرند (امروز عاشق می شوند فردا فارق)
۱۳.تحمل آنها بسیار کم است و در مورد به تاخیر انداختن لذت اصلا تحملی ندارند.
۱۴.عقاید این اشخاص به سادگی تحت تاثیر دیگران است و انقدر سطحی این باورها را کسب کرده اند که به سادگی هم آنها را رها میکنند و معمولا به شدت هم اجتماعی هستند.
۱۵.احساسات رو در بدن خودشان تجربه نمی کنند و یا به بیان بهتر احساسات را بصورت درد جسمانی در بدنشان می فهمند مثلا خیلی از اوقات خشم خود را بروز نمی دهند و این خشم در آنها تبدیل به یک درد روان تنی میشود.
۱۶.احساس هایی مثل اضطراب و شرم و خالی بودن درونی و نبود حرمت نفس رو تجربه می کنند.
در ابتدا نام این بیماری هیستریا بود و فروید فکر میکرد که هیستریا به دلیل آزار و اذیتهای جنسی در دوران کودکی رخ می دهد. خیلی از اشخاصی که مورد آزار جنسی قرار میگیرند میگویند که رسما احساس میکنند که از بدن خود بیرون می آیند و دنیا و فردی که به آن ها آزار جنسی می رساند را از بالا نگاه میکنند و نه تنها در بدنشان نیستند بلکه خاطره آن لحظه را به شکلی متفاوت در حافظه قرار میدهند. فروید متوجه شد زمانی که این خاطرات بوسیله هیپنوتیزم به صحنه آگاه ذهن می آیند خاطره از بین نمی رود اما حس منفی و بار منفی ناشی از آن خاطره از بین می رود. نشانه های هیستریا جسمانی بود مثل غش کردن، لرزیدن، درد در نقاط مختلف بدن، استفراغ و فراموشی و بعدها این نشانه های جسمانی را به زیرگروه دردهای روان تنی بردند و بعد قسمتهای روانی را زیر مجموعه هیستریا نیک یا هیستریکو قرار دادند. در ادامه برای درک بهتر به تعریف مختصری از آنها پرداخته شده است
تفاوت هیستریکو و هیستریانیک
لازم به ذکر است که روانشناسان مدرن سایکوداینامیک سعی کردند بین هیستریکو و هیستریانیک تمیز قائل بشوند. هیستریکو ها بیشتر اجتماعی میشوند، مقدار صداقت بیشتری دارند و بروز رفتارهای بیمارگونه آنها فقط با یارجنسی یا شریک عاطفی است. ولی هیستریانیک با هر کسی این رفتار را دارد. هیستریکو تحمل جدایی و دوری بیشتری دارد همچنین عشوه گری خود را بیشتر در موارد طبیعی بروز می دهند نسبت به انجام این رفتار درمکان و زمان بیهوده. هیتسریانیک ها بچه گانه تر رفتار می کنند و دوگانگی و دوقطبی احساسی بیشتری را نیز تجربه می کنند، لذا افسونگری زیادی در جا های بیهوده نیز از خود نشان می دهند معمولا در روابط کاری شکست میخورند و علت آن نداشتن هدف است.
رابرت کلونینگر میگوید دخترهایی که پدرهای بزهکار و خلافکار اجتماعی دارند درصد بالاتری از این اختلال را نسبت به سایرین دارا هستند لذا نتیجه میگیرد؛ هیستریا و هیستریانیک در زنان همان ژنی را در بر می گیرد که در مردان بصورت شخصیت ضد اجتماعی خودش را بروز می دهد و این پدیده را مرتبط با انتظاری می داند که جامعه از زن و مرد دارد. در حالیکه هامبورگر اعتقاد دارد این یکسانی ژن به بیولوژیک زن و مرد ربط پیدا میکند نه به نقش زن یا مرد بودن.
به طور کلی می توان پیشنهاد کرد که برای اثر بخشی بهتر روند درمان افراد دارای اختلال شخصیت نمایشی بهتر است فرد با درمانگر خود همجنس باشد هرچند که ممکن است مدت ایجاد صمیمیت و علاقه و اعتماد بین فرد دارای این اختلال و درمانگر بیشتر باشد، باید در مسیر درمان کمک به بیداری عقل در فرد شود و بر حرمت نفس و افزایش اعتماد به نفس بیمار کار شود تا خود را بهتر بشناسد و از خود آگاهی پیدا کند تا با شناخت بهتر خود و خواسته های خود در ادامه بتواند روابط بهتر و سالم تری را داشته باشد .
اطلاعات بیشتر در زمینه روانشناسی علمی
وبسایت: www.mehdisareminezhad.ir
وبلاگ مطالب علمی: saremimethod.viblog.ir
وبلاگ دل نوشته ها: mehdisareminezhad-nevesht.najiblog.ir
آپارات: مهدی صارمی نژاد
اینستاگرام: Mehdi_Saremi_Nezhad
لینکدین: Mehdi Sareminezhad