آمیختن معانی مختلفی دارد؛ مخلوط شدن، معاشرت کردن، نشست و برخاست کردن، هم بستر شدن و حتی با یکدیگر همراه شدن. آمیزش از این منظر بیش از این که به تجربۀ جنسی محدود شود، به چیزی ناممکن اشاره دارد، آنجا که دو نفر با هم بیامیزند؛ با یکدیگر آمیخته شوند.
آمیزش از حدود پوست فراتر میرود، آمیختن گشودگی بدن است، جایی که کسی نه تنها لباس که پوست خویش را نیز کنار میزند. چنین ناممکنی برای بدن تا حدی از طریق آغشته شدن به دیگری ممکن میشود، به گمانم امکانِ آمیختن نه "همآغوشی" که "هم آغشتگی" است؛ ممزوج شدن آنچه از مرز بدن بیرون میزند.
در آمیزش، امر ناممکن، گشودگیِ تام و تمام است، جایی که دیگر مرزی وجود ندارد، رگ و پی و خون است که به هم میپیچد و گره میخورد، هم آغشتگی اما میل رفتن و خزیدن به زیر پوست دیگری است، میلی که ممکن نمیشود اما به میانجی آغشته شدن بخشی از دیگری را به خود جذب میکند، آنجا که دیگری به سلولهای روی پوست، این مرز عجیب، جایی که بدن از آن صدمه میخورد، نشت میکند. به گمانم "آغشته" و "آمیخته" از زیباترین کلمات این زباناند.