
گول دنیا را نخور، هرچند عادت می شود
چون به حس خود ببالی، هم خجالت می شود
این جهان سست عنصر گرچه دارد رنگ و رو
چون به غفلت بگذرانی عشق نفرت می شود
گر به مکنت، جایگاهی ساختی از خشت و کاه
عاقبت این قصر ایمن، زود ویران می شود
گول جسمت را نخور، انسان به آنی مرده است
چون به دریا هم بنازی، خشک و حیران می شود
روزگاری بود آنجا مردمان در فکر هم
قلب هم تنها بماند همچو یک سنگ می شود
مهدی صارمی نژاد