انسان علیرغم موجودیت قدرتمندش نسبت به دیگر جانداران و مشخصا جانداران شناخته شده بر روی زمین، موجودیست شکننده، ضعیف، عاجز و حتی قابل ترحم.
با وجود اینکه تاریخ مبسوط بشر نشان داده خطراتی که میتواند انسان را از پای درآورد کم نیستند، باز هم یا به دلیل غرور بیجا یا فراموشی کاذب یا عدم آگاهی و یا هر دلیل دیگری، انسان قادر به دیدن و پذیرفتن این نقطه ضعف بزرگ خود نبوده که در دنیایی به عظمت بینهایت، ممکن است دستی بالای دستش پیدا شود!
البته که این یک دیدگاه فلسفی با گرایش معنویست، اما اگر به دیدهی منطق و با درنظر گرفتن واقعیات تاریخی به موضوع بنگریم، چیز چندان متفاوتی دستگیرمان نخواهد شد.
اگر نگاهی گذرا به تاریخ بشر بیاندازیم، متوجه خواهیم شد که بهغیر از خطراتی -مانند جنگ- که انسان ها برای همنوعان خود بوجود می آورند، طبیعت گاه و بیگاه آن روی سکهی خود را نشان داده و خشونت را جایگزین آرامش میکند. خشونتی که از ذات طبیعت برخواسته و عاری از خصومت است. سیل، زلزله، یخبندان، آتشفشان، سونامی و نهایتا بیماری جزئی از این ذات هوشمند هستند. این درست همان نقطهایست که بشر میتواند ضعف خود را در مقابل قدرتهای طبیعی نظاره کند-که نمیکند.
البته اگر بخواهم تعریفی کلی و در عین حال نسبی از طبیعت داشته باشم تا منظورم را بهتر به خواننده بنمایانم، بهتر است بگویم که طبیعت مجموعهای است از فرآیندها که بدون دخالت فرد یا افرادی و صرفا بر اساس ذات هر چیز یا رویدادی در جریان باشد.
اما بشر آموخته تا برای حفظ بقای خود باهوشتر، قدرتمندتر، سریعتر و در مجموع سرآمد همهی موجودات زمین شود. گرچه فراگیری یا بکارگیری این مهارت ها همیشه هم به نفع وی نبوده باشد.
و اما از تمام این تهدیدها و خطرات که بگذریم، موضوع بیماری کمی پیچیدهتر و عمیقتر است. به عقیده من با وجود اینکه مسبب و مسئول اصلی وجود بیماری ها به ویژه بیماریهای سخت و لاعلاج مانند سرطان، ایدز،... و حالا کووید۱۹ کسی یا چیزی جز طبیعت نیست اما نمیتوان نقش انسان را در ظهور و حضور آنها نادیده گرفت.
حال اگر بخواهیم بر اساس آنچه گفته شد نگاهی به بیماری کووید۱۹ بیاندازیم، درمیابیم که همچون گذشته، طبیعت در حال تحول و انقلاب است. درست مانند عصر یخبندان، منقرض شدن دایناسورها، پیدایش و حتی منقرض شدن گونه های مختلف انسانی، اپیدمی طاعون یا آنفولانزای اسپانیایی و.... صد البته که مثالهایی از این دست چه ماقبل دایناسورها و چه در عصر حاضر به رغم کم بودنشان، کوچک نیستند. و همهی این رویدادها نقطهی عطفی در تاریخ بوده اند.
بیماری کووید۱۹ نیز مانند وقایع نامبرده در فوق به اعتقاد برخی صاحبنظران در حوزه های مختلف، منجمله پزشکی، زیست شناسی، جامعه شناسی، روانشناسی و حتی هنر، نقطهی عطفی در تاریخ بشر خواهد بود چرا که منجر به ایجاد تغییرات بنیادی در زندگی و یا سرنوشت انسان میشود. گرچه تا پیش از این تصور بر این بود که چنین نقطه عطفی، شورش و تسلط رباتها و هوش مصنوعی بر انسان خواهد بود چرا که انسان مدرن علیرغم بوجود آوردن روش های گوناگون -و البته غیر ارگانیک- برای بقاء، با سرعتی باور نکردنی و غیر قابل تصور به سوی نابودی در حرکت است.
حال بیماری کووید۱۹ با ظهور خود راهکارهای انگشت شماری را پیش روی بشر قرار میدهد. یا خود به تنهایی عامل نابودی نسل بشر میشود و یا انسان را مجبور به تبعیت از خود کرده و منجر به تغییر رفتار وی خواهد شد. تغییر رفتاری که به احتمال زیاد به بقاء بشر کمک خواهد کرد. تغییر رفتاری که ما به تنهایی قادر به انجامش نبودیم و یا به احتمال قریب به یقین نمیخواستیم که اتفاق بیافتد. البته راه سومی نیز وجود دارد و آن غلبه بشر بر این ویروس نسبتا ترسناک خواهد بود که به عقیدهی من چندان محتمل نیست.
از اینروست که کووید۱۹ به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران، نقطهی عطف مهمی در تاریخ بشر خواهد بود. مبداء جدیدی که تاریخ را به دو بخش جدیدِ ماقبل کرونا و پس از کرونا تقسیم خواهد کرد. حال باید بنشینیم و نظاره کنیم که کدام سمتِ این جنگ پیروز شده و دیگری را از میدان به در میکند.
منبع عکسها: اینترنت