ویرگول
ورودثبت نام
Mehrdad Khoshbakhti
Mehrdad Khoshbakhti
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

قله‌ای در خیال

خواب را رها می‌کنم و سفره صبحانه را پهن می‌کنم. هزار بار هم که بخوابم و ادامه‌ی خواب خوشم را ببینم، دست آخر یک خواب بیشتر نیست. خواب خواب است و دارم خودم را گول می‌زنم. فروید هم اگر بود هزار دلیل و برهان منطقی یا غیرمنطقی می‌آورد تا ثابت کند این خواب از تمایلاتم به خیال‌ و آرزوهای فانتزیِ دورانی که فشار روحی زیادی را تحمل می‌کنم ناشی می‌شود و هیچ چیز درست و درمانی که بشود به آن استناد کرد و تهش را درآورد درونش وجود ندارد.




به گمانم اینکه زیادی به خودم سخت می‌گیرم و از این چیزهای دل‌خوش‌کنک که قطعا برای هیچ‌کس آب و نان نمی‌شود فرار می‌کنم و دنبال یک چیز خیلی اصیل می‌گردم که احساس نکنم دارم خودم را گول می‌زنم، یک چیز ارثی باشد. وراثت پدر بشریت را درآورده است، من که به‌اندازه‌ی یک چشم‌به‌هم ‌زدنِ تمام تاریخ بشر هم نیستم، اصلا بگو یک پشه‌ی ناچیز میان جنگل آمازون.


من که خیلی دیر متولد شدم اما اگر جای درستش، مثلا حداقل سی‌چهل سال پیش به آن طرف متولد می‌شدم، اگر این خواب‌های امیدوارکننده‌ی اوایل صبح که همگی چپ‌اند و اگر خیال‌های خوشی که از نور چراغ‌های زرد خیابان در پیاده‌روی‌های شبانه ناشی می‌شوند و نه هیچ چیز منطقیِ دیگر، اگر همه اینها نبودند و اگر هزار چیز منطقی و درستی وجود داشت و زندگی‌ام طبق یک اصول و نظم مشخص پیش می‌رفت و اگر یک اصطلاح وجود داشت که بتواند برای بیان احساسم به واقعیت زندگی کارایی داشته باشد پیدا می‌کردم، آنوقت احساس واقعی‌ام نسبت به زندگی را می‌گفتم بدون اینکه بگویم «زندگی چقدر یک‌طوریش می‌شود» و «چقدر یک‌جور عجیبی است» و امثال اینها و بعد سنگینی همه‌ی این باری که به‌تنهایی به‌دوش می‌کشم را می‌بردم می‌گذاشتم بالای یک قله‌ی کوهِ تازه فتح شده، از همان‌ها که پس از جان‌کندنِ صعود یک قله‌ی چند هزار متری به آخرش رسیده‌ای و تا آخر عمرم همان‌جا می‌ماندم و سعی می‌کردم تا آخر عمر از همان یک رسیدن غرق لذت شوم و مدام دنبال چیز یا چیزهایی برای انباشتن پیاله‌ی لذت خودم نبودم.

اما از بخت بد، هیچ‌وقت بالاخره‌ای که منتظرش هستم فرانمی‌رسد و من مدام در فراز و فرود فتح قله‌ای هستم که نصفش در خواب و خیال می‌گذرد و وقتی بیدار می‌شوم که می‌بینم از بالای صخره‌ای چندصدمتری در مسیری چندین کیلومتری روی نقطه‌ی شروع سقوط کرده‌ام و باید دوباره همه‌چیز را از اول شروع کنم.


تاریخ بشرخوابقلهزندگیخیال
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید