آنچه از آدمها باقی میماند مهربانی است و بس! حتی جسم آدمی را هم به خاک میسپارند، ثروتش را هم به باد...
میگویند آدمها را در سفر باید شناخت، درست هم میگویند اما دوست و دشمن را در سختیها میشود شناخت.
بعضی از ضربالمثلهایمان دارند معنای خودشان را از دست میدهند و یا خیلی وقت است که از دست دادهاند. مثلاً این ضربالمثل معروف که خودم هزاران بار شنیدمش به خصوص از زبان بزرگان فامیل: قوموخویش گوشت همو هم بخورن، استخون همو دور نمیندازن! هفتهشت سال پیش عمهبزرگه این ضربالمثل را به مادرم گفت، آن هم به این شکل: خواهر برادر گوشت همو هم که بخورن، استخون همو دور نمیندازن. (برای حفظ حریم شخصی چند نفر نمیتوانم ماجرا را تعریف کنم که چه شد که در انتهای بحث عمهبزرگه به این نتیجهگیری نهایی رسید.) همان موقع من گفتم خواهر برادر داریم تا خواهر برادر!
خب همیشه هم سندارها درست نمیگویند، حتی شاید بهتر است بگویم در خیلی از موارد اشتباه میکنند.
مطمئنم الان عمه بزرگه به حرفم رسیده است.
حالا که بیشتر فکر میکنم شاید از قدیم این ضربالمثلها را میساختند تا به شکل یک وحی منزل و قانونی ثابت و تغییرناپذیر در ذهن فرزندانشان بکنند تا ناخودآگاه باورش کنند و در مسیر چیزی که آن مثل میگوید حرکت کنند. خب تدبیر جالبی هم هست و حقیقتاً زیرکانه! اما مشکل آنجایی است که تضاد و ناهماهنگی آشکار بین حقیقت و مجاز آزارمان بدهد.
شهیده یا همان میکیجان، دوست کتابخوانم، به همراه همسر خوبش آقا وحید به ملاقات زهرا آمدند و یک دنیا خوشحالم کردند.
سه سالی میشود که با هم صمیمی هستیم. در مجازی با هم آشنا شدیم، از طریق اینستاگرام، این دومین باری بود که حضوری میدیدمش، اولینبار، دو سال پیش آمد در خانهمان با هم تا پارک نزدیک خانهمان رفتیم، حرف زدیم، عکس گرفتیم و دوستیمان را رسمیتر کردیم. یکبار دیگر هم در همین ویرگول در ستایش فضای مجازی و دوستانی که به من هدیه کرده است نوشتهام. (درباره دوست خوبم نگین، در پست «و در آغاز کلمه بود!» نوشتهام. دوستی که تلگرام به من هدیه داد و هنوز بعد از چهار سال و اندی همدیگر را ندیدهایم اما خیلی روزها با هم حرف میزنیم، درددل میکنیم، تصویری و صوتی درارتباطیم خب پس جمله همدیگر را ندیدهایم را اصلاح میکنم با قید حضوری!) فضای مجازی با همهی بدیهایی که دارد، خوبیهایش به بدیهایش میچربد، بدجور هم میچربد. حداقل برای من یکی که موهبتی بزرگ بوده است.
در روزگاری که قوموخویش درجه یک به قعر چاه سقوط کردهاند، غریبهای میشود، دوست و دوستی میشود، همدم و همدل.
خداراشکر از دار دنیا یک عمو و عمهی خوب داریم. والا به خدا.
خلاصه که فامیل بودن و قوموخویش بودن ملاک نیست، آن کس که دوست ما است و دوستدار ما، خوش به حال او و ما و آنکس که دوست نیست و هیچوقت نیست، و در سختیها هم جاخالی میدهد تا مرز نیستی، خوش به حال ما که نیست و بدا به حال خودش که روزگار نیستی برای او همیشگی است!
دوست خوب نعمت است، همان که هرچند وقت یکبار میپرسد سلام مریم، خوبی؟
با این که میداند خوب نیستی، میپرسد تا به او بگویی که نه خوب نیستم و او گوش شنوایی شود برای درد و چراییاش.
براتون دوستها و دوستیهای قشنگ آرزو میکنم. و قبل همه چی سلامتی!
مریم جعفری تفرشی