mehrofehr
mehrofehr
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

ذهنت را کنترل کن

الان اینجا خورشت رو روی برنج ریختن شما فرض کنید گوشت هاشو یکی بخوره و یکی دو تا دنبه داخلش براتون بمونه
الان اینجا خورشت رو روی برنج ریختن شما فرض کنید گوشت هاشو یکی بخوره و یکی دو تا دنبه داخلش براتون بمونه


خورشت را روی برنج ریخت و داغ کرد. دو تکه دنبه داخل خورشت بود. می خواست آن دو را از برنج جدا کند. به نظرش طعم دنبه با برنج خوشایند نبود. با این حال گفت: حالا که گوشت ندارد، بگذار حداقل کمی برنج، چرب شود. موقع خوردن آنها را برمیدارم.

بسم الله گفت و قاشق های برنجِ خورشت را یکی یکی به طرف دهان برد. غافلگیر شد. یکی از دنبه ها را خورد. دلش از حلقش داشت بالا می آمد. با خود گفت: همین دنبه داخل آبگوشت باشد با ذوق می خورم چرا با برنج دوست ندارم؟

برنج ها را به دنبال دنبه دیگر پس و پیش کرد و به خودش جواب داد: حتماً چون با برنج، طعم دنبه در دهان می ماسد.

تکه دنبه را پیدا کرد. خواست کنارش بگذارد. با خود گفت: آن یکی را بی هوا خوردم. این یکی را با علم به وجودش بخورم ببینم چطور می شود. ذهنت را کنترل کن باز ببین بدت خواهد آمد؟

قاشق را درون دهانش گذاشت. غذا را کامل جوید. هیچ طعم خاصی از دنبه حس نکرد.

این هم آدرس این مطلب داخل وبلاگم:
http://tanhasahelearamesh.blog.ir/1399/05/25/mind-control
کنترل ذهنداستانکبه قلم خودمدنبهحال خوبتو با بقیه تقسیم کن
آدرس وبلاگم: http://tanhasahelearamesh.blog.ir - هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن/وانگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید