ویرگول
ورودثبت نام
Mlic-
Mlic-
Mlic-
Mlic-
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

باز فیلش یاد هندوستان کرد!

" دوست داشتم انشاء مثل نویسی که سال آخرم نوشتم و کسی متوجه مفهومش نشد رو همینجوری با بقیه به اشتراک بذارم ! "

آن اولا ، منظورم زمانی است که کودک بودم ؛ پیرمردی در خانه-باغ کوچک محل زندگی میکرد.

وقتی زمان خاصی از سال میرسید، پیرمرد سازی بدست میگرفت و درحالی که ساز گوش خراشش نوایی غمگین می نواخت در کوچه ها رژه میرفت. هروقت این اتفاق می افتاد ، تمام اهل محل میگفتند :(( باز فیلش یاد هندوستان کرد )).

و من در عجب بودم. منظورم این است که محله ما بسیار کوچک بود؛ اما من تابحال فیلش را ندیده بودم. با خود فکر میکردم شاید باید خودم دست به کار شوم و آن فیلم بدبخت و زبان بسته را بدزدم و به هندوستان ببرم.

نقشه ام کاملا بی نقص بود اما یک مشکل داشت. نه میدانستم فیلم کجاست نه هندوستان !

بعدها متوجه شدم که فیلش را کجا پنهان میکند. زمانی بود که خودم صاحب فیل شدم. فقط صاحبان فیل هستند که میتوانند یک دیگر را درک کنند. من هم مثل او در یک زمان خاصی از سال فیلم یاد هندوستان میکند. فکر کنم این خاصیت همه فیل هاست.

من مثل او ساز دست نمیگیرم. فیل من چیز دیگری را دوست دارد. جایی با بوی گلاب و نوای قرآن درحال که فاتحه ای خوانده و خرما خیرات میشود .

انشاءعاشقانهداستان کوتاه
۲
۰
Mlic-
Mlic-
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید