باور دارم که نوشتن می تواند ذهن را هدایت کند. با نوشتن به افکار و احساساتی دسترسی پیدا می کردم که شاید مخفی باشند. می توانستم آن ها را به سطح بیاورم، درک و حلشان کنم.مانند روشن کردن یک اتاق تاریک است.چیزی که فکر می کنید یک هیولاست با وجود نور سایه ای بیش نیست.
و بعد ناگهان بنگ!!
تبدیل به خود قدیم ام می شدم و نگرانی ها کمتر می شد. به این باور هم رسیده ام که به همین روش می توان افکار مثبت در وجود کاشت. آن ها را روی کاغذ آورد و تمام.
به همین دلیل اگر نگاهی به دفترچه خاطراتم بیندازید، که آن ها را نگه داشته ام و در نوشتن این کتاب از آن ها کمک گرفته ام، صفحاتی را میبینید که پر از جملات مثبت هستند:«بله تو میتونی!بله تو میتونی!بله تو میتونی!»
اما در طول آسیب دیدگی ها و دردها و رنج ها بیشتر با خودم حرف می زدم:
من کاملا سرگشته ام ! آره حتی نمی تونم بنویسم.
بریده ای از کتاب توقف ناپذیر از ماریا شاراپووا
عکاس: خودم