امشب کتاب «سنگ و دایره» از پل سلان را تمام کردم. چهار ستاره به کتاب دادم؛ نه به خاطر اشعار، بلکه به خاطر زندگی و مرگ شاعر؛ «ساکن ناآرام جهانی که جنازهٔ شاعر را نیز با آرامش نپذیرفت*». اگر فهم شعرها برایتان سخت است، نگران نباشید؛ سلان جزء شاعران سختخوان و سختفهم دنیای ادبیات آلمانی است. بگذارید روراست باشم: تقریباً هیچ چیز از اشعار (با ترجمه فارسی) نفهمیدم. آلمانیام هنوز آنقدر خوب نیست که شعرها را به زبان اصلی بخوانم، ولی به خودم قول دادم برای خواندن اشعار پل سلان هم که شده بیشتر تلاش کنم. یک کار خندهدار هم این وسط کردم و رفتم یکی از شعرها را به فرانسه خواندم، همان شعر معروف «فوگ مرگ». جالب است از زبانی به زبان دیگر لحن و لطافت شعر چقدر عوض میشود:
Fugue de mort
Lait noir du petit jour nous le buvons le soir
nous le buvons midi et matin nous le buvons la nuit
nous buvons et buvons
nous creusons une tombe dans les airs on y couche à son aise
تاریخ شروع و پایان: جمعه ۱۲ بهمن ۱۴۰۳
-----------------------
* نقل قول داخل گیومه از صفحه ویکیپدیای شاعر است.