محمد فخارزاده
محمد فخارزاده
خواندن ۱ دقیقه·۷ روز پیش

زیر باران ها دویدن ها

خیالم را پریشان کرد در غربت دویدن ها
برای لقمه نانی منت مردم کشیدن ها


گلی در این بیابان هرچه می‌گردم نمی‌بینم
بهاران را ز یادم برد این پاییز دیدن ها


برایم سایة سروی و طرف جویباری بس
صدای پای آب از سمت بارانها شنیدن ها


شبان تار تنهایی نیستان خیالم را
به آتش می‌کشد اندوه از یاران بریدن ها


به دیوار قفس دلبسته‌ام از بس که تنهایم
مرا افسوس بالی نیست در فصل پریدن ها


در این صحرای آتش چشمه‌های شعر من خشکید
خدایا قسمتم کن زیر بارانها دویدنها

اهواز - خرداد 1382

شعرمحمد فخارزادهاهواز
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید