دَر زَمیـنِ مَردُمـان خـانه مَـکُن / کـارِ خـود کٌـن، کارِ بیـگانه مَـکُن
زیادی خوب باش و بمیر!
اولین مطلبم رو در ویرگول می خواهم به کسایی اختصاص بدم که به نظر آدم های خیلی خوبی ان!
همون آدم خوب هایی کارهایی رو واسه بقیه می کنن که شاید خیلی از نزدیک ترین افراد به اون آدم حاضر به انجام دادنش نباشن!
همیشه قبل از اینکه ازشون کمکی خواسته بشه خودشون پیش قدم می شن و به کمک بقیه میان.
هیچوقت در قبال درخواست کمک از اونها " نه " نمی شنوید !
همیشه نظر جمع رو به خواسته های دل خودشون ترجیح میدن و اگر یه موقعی یه اشتباهی کنن هزار بار از آدم عذرخواهی می کنن !
به نظر آدم های فوق العاده ای میان ؟ نه؟ً!
جواب : نه، اونا "آدم های خوبِ بدبخت" ان! چیزی علم روانشناسی بهش میگه" مهر طلب "

خودمو "داغون" می کنم فقط به خاطر " تو " !
اونا همیشه احساس می کنن دارن زیر توقعات و خواسته های دیگران له می شن (!) اما توان " نه " گفتن به هیچکس رو ندارن و برای این که حال بقیه رو " بد " نکنن حاضرن حالِ خودشون رو " داغون " بکنن!
همیشه در حال سرویس دادن به بقیه هستند حتی واسه کسایی که زیاد باهاشون صیمیمی هم نیستن یه کارایی می کنن که بیا و ببین ! طرف اصلا خودش "هاج و واج" می مونه که این دیگه کیه؟! و کلی شرمنده اش می شه !
حالا ببین دیگ واسه نامزدش یا زنش چیکار می خواد می کنه ؟
پسریه که همیشه بهترین کادو ها رو می خره، جملات عاشقانه ورد زبونشه، واسه بهبود رابطه پیشنهاد های هیجان انگیز میده، از صبح تا شب بهش پی ام میده، ولی نامزد نامردش هیچوقت درست و حسابی جواب محبت هاشو نداده و آخرشم با کمال تعجب ولش می کنه و میره!
همه باید منو دوست داشته باشن! همین که گفتم!
فکر می کنه آدم خیلی خوب و عاشق پیشه ای هست! اما این دنیا خیلی ناعادلانه اس و کسی قدر عشقشو نمی دونه!
برای این که بگه ببینید " من چه آدم خوبی هستم !" حاضر به انجام هر کاری هست تا بقیه رو شرمنده کنه به شرطی بقیه هم قدرشو رو بدونن و اون کارو جبران کنن!
فکر می کنه عاشق مردمه اما در واقع تشنه محبت مردمه
از ضعیفی و مظلوم بازی لذت می بره
به ظاهر خیلی مودب و مهربون و آرامه اما درونش پر از عصبانیت و گفتگوهای خشمگینه!
برای خودش خسیسه و اما واسه بقیه حاتم طائی!
همیشه بدهکار بقیه اس و خودشو مسئول " حال بد " بقیه می دونه حتی وقتی که تقصیری نداره همش عذرخواهی می کنه!
فکر می کنه همه باید اونو دوست داشته باشن و همون کارایی که براشون کرده رو جبران کنن ولی هیچوقت اینطور نمیشه!
به دنبال تایید همیشگی دیگران است و به قضاوت مردم خیلی اهمیت میده !
متخصص در ناله کردن از شرایط دنیا و جامعه و کهکشان و ... مایحتوی است!

آخرش که چی؟!
اما در نهایت یک آدم شکست خورده توی همه رابطه های عاطفی و دوستی و خانوادگی میشه و نمی دونه داره از کجا داره ضربه می خوره ...
حالا باید چیکار کنه!؟
زیاد که خوب باشی به خوب بودنت عادت می کنند،
آن وقت کافیست کمی بد شوی ...
همه گمان می کنند که زیادی بدی !
-سیمین بهبهانی
قسمت دوم این مطلب رو در لینک زیر بخون
مطلب خوبی بود ولی شاید بعضی جاهاش به نظرم درست نباشه.
بی صبرانه منتظر قسمت دومش هستم.
موفق باشید.
همه افراد به یک اندازه درگیر مهرطلبی نیستند و هر کسی وابسته به محیط زندگی و خانوادگی اش درجاتی از این رفتار آسیب زا را داراست؛ به همین دلیل ممکن است همه گزاره ها در تمامی افراد صدق نکنند.
موفق باشید
بنظرم دوستی و روابط صمیمی آدم ها حساب دو دوتا چهارتا نیست، که اگر کسی سه کار خوب در حق کسی کرد نفر مقابل باید حتما هر سه آنها را پاسخ بدهد.
به هر حال آدم ها دنیای متفاوتی دارند یک روز پول دستشون میاد و خوشحال هستند و یک روز به دلیلی دیگر ناراحت یکی کم حرف یک دیگر ذاتا پر تنش و...، اینکه انتظاری نداشته باشیم که همیشه همه چیز بر روی قائده دلخواه ما پیش روی کند به حدی که شکل بیمارگونه به خودش نگیره به نظرم به خودی خود چیز بدی نیست.
روابط ما با دوستان و شریک عاطفی مون مثل یه حساب بانکی مشترک می مونه که دو طرف باید به میزان علاقه و سطح رابطه شون در اون سرمایه گذاری کنند ( اقتصاد عاطفی ) اما نکته مهمی که اینجا وجود داره اینه که طرفین باید به یک میزان در اون سرمایه گذاری مشارکت داشته باشند چون در غیر اینصورت تعادل رابطه بهم می خوره و برای یک طرف توقعات خطرناکی پیش میاد که ممکنه اون رابطه رو نابود کنه.
ما طبیعتا به اندازه دوست داشتنمون (یعنی 9 واحد که اولویت بالایی ایجاب می کنه) همش بهش کادو می دیم و محبت می کنیم و براش وقت می ذاریم اما در مقابل اون فقط به پنج واحدش جواب میده.
نتیجه: 4 واحد در ذهن مون به صورت احساس منفی ذخیره می شه ( اما به خودمون می گیم دوستش دارم و حساب دوستی دو دوتا چارتا نیس!) اما اگر این ماجرا هر دفعه تکرار بشه چی؟
معنیش اینه ما اولویت طرف مقابلمون نیستیم و باید حقیقت بپذیریم و به اندازه طرف مقابلمون از خودمون مایه بذاریم! وگرنه اینطوری رابطه به نابودی کشیده میشه چون ما سرمایه گذاری زیادی روی اون رابطه کردیم که باعث شده توقعات زیادی از طرف مقابلون داشته باشیم و توقعات زیاد خیلی خطرناکن! اقتصاد عاطفی یعنی همین!
جسارتا من در کامنت اولم ذکر کردم: "به حدی که شکل بیمارگونه به خودش نگیره"
شما هم دقیقا مثال بیمارگونه ی این موضوع رو برای من آوردید، که در علم روانشناسی وارد به نوعی طرحواره ها شدن هست.
به نظر من ایده آل گرایی هست که اگر کسی یک هفته ای در روابطش با ما به مشکل خورد زود چرتکه رو دربیاریم حساب کتاب کنیم و رابطه چندین و چند ساله خودمون رو بهم بزنیم و اسمش رو بزاریم "اقتصاد عاطفی" به نظر من این رفتار هم خودش یک نوعی از بیماری به حساب میاد.
"اقتصاد عاطفی" هم کلمه ای من درآوردی نیست و کاملا در کتب روانشناسی راجع بهش صحبت شده .
در مورد کمال گرایی هم انشاا... خواهم نوشت