هانیگل
هانیگل
خواندن ۷ دقیقه·۳ سال پیش

آزار اجتماعی

قول داده بودم یک مطلب جداگانه در مورد social bullying درست کنم و سلام! خب این چی هست؟ وقتی شما در اجتماع به یک دلیلی طرد بشی. دیگران تورو از چیز های جمعی بیرون کنند یا وقتی ازشون میخوای که بیای راهت ندن که این میتونه مستقیم یا غیر مستقیم باشه.

مثلا تو پشت سرت حرف میزنن و میگن با این آدم نباشین (پیف پیف بو میده) یا تو روت !چه مدل هایی داره؟

  • شایعه های الکی و دروغ در موردت بگن
  • تشویق کردن بقیه که مخالف تو بشن
  • نادیده گرفتن و فراموشی یک نفر از کارهای گروهی و دیگران هم تشویق کنند که همین کار رو کنند
  • اسیب زدن به تصویر اجتماعی و آبرو یک نفر
  • در فضای مجازی نادیده گرفتن طرف و نوشتن کامنت های منفی
  • صدا زدن فرد با نام های مسخره کننده و ادامه دادن به این کار با وجود خواهش به تمام کردن این کار


این یک سری از کارهایی هست که ممکنه انجام بدن ممکنه چیز های دیگه هم باشه. مثلا تو با کسی دعوا کردی و اون تورو نادیده میگیره و نمیاد که در موردش صحبت کنه یا حتی وقتی تو میخوای صحبت کنی میگه نه یا تو به کسی میگی اقا بیا بریم‌بیرون بارها و اون هر دفعه بهانه ای میاره و میخواد دست به سرت کنه ، کسی که در موضع قدرت نسبت به تو نشسته و رفتار ناشایست باهات داره و ....


خب دلیلش چیه؟

  • دنبال توجهن چه مثبت چه منفی
  • چیزی که میخوان رو اینطوری بدست میارن
  • حس میکنن دارن مشهور میشن یا با خراب کردن تو یک نفعی میبره و پوزیشن تو رو ازت میگیرن و به اون میدن
  • طرف عقده قدرت داره و در مقام قدرت رو تو خالی میکنه
  • حرص و حسادش نسبت به تو رو این طوری خالی میکنه
  • از درون آشوبه و دنبال خالی کردنش رو یک نفره


واقعیت اینه که وقتی کسی برعلیه تو حرف میزنه و این حرف جواب میده اولا طرف به تو حسودیش میشه یا یه دعوایی کردید هرچی هست بخاطر حسادته

دوما این آدم اونقدر ظریف این کارو میکنه که خودش آدم بدی به نظر نمیاد به صورت خیرخواهی جوری که به نظر بیاد تو صلاح بقیه رو میخوای رفتار میکنه و نتیجه این رفتارمیشه این.

حالا چرا بقیه بهش گوش میدن؟ چون ادما خیلی ترسو تر یا پر مشغله تر از این حرفان که بخوان صحت یک فرضیه در مورد تورو بررسی کنن میگن خب این میگه اینجوریه شاید باشه!!!

این اتفاقا بیشتر تو جمع هایی میوفته که تاثیر فشار اجتماعی رو بقا اثر داره مثلا تو مدرسه یا تو گنگ بچه خفن هایی یا راهت ندادن طرد شدی شایدم خودت انتخاب نکرده باشی ولی بازهم درهرحال درونش نیستی میتونه تو یک گروه خوابگاهی باشه که همه باهم تو یک شهر غریب دارن زندگی میکنن و حضور جمعی و حمایت جمعی در بقا و رفاه نقش داره. حالا تصور کن تو این شرایط تنها شی. آزار دهنده است دیگه.

یا مثلا رفتی سر کار ولی نتونستی درست ارتباط برقرار کنی با اطرافیان و همکارات بازهم طرد شدی یا به هر دلیلی میخواستن بهت ترفیع بدن بهتری از بقیه یه جو منفی علیه تو ایجاد شده و کاریش نمیشه کرد. یا کسی دنبال پایین کشیدن تو توی محیط کاریه

مسئله اینه که آدما در موردهم دیگه حرف میزنن و زیاد هم میزنن و نمیشه جلوی این رو گرفت

ایا میشه اصلاحش کرد؟ شاید! ولی تو جامعه خراب نمیشه و تو جامعه بیمار تو میتونی خودت رو درمان کنی ولی جامعه رو نه

من چی کار کنم؟ تو باید احساسات خودت رو نسبت به قضیه درست کنی و رو مهارت هات کار کنی. نباید از تنها بودن یا تنها موندن بترسی به هیچ عنوان. فشار طرد شدن اجتماعی فشار سنگینیه برای کسی که نمیدونه هدفش چیه و میخواد برای همه دلنشین باشه و رضایت همه رو جلب کنه.

اول بشین فکر کن آیا کاری کرده بودی که همچین جوابی داشته؟ اگر اون برخورد اشتباه توبوده سعی کن اصلاحش کنی این موقعیت ها شرایط خوبین که بتونی بفهمی کجای کار ایراد داشته. میتونی از دوست نزدیکی بپرسی که صادقانه بهت بگه مسئله چیه؟ و خب رو خودت کار کن و اصلاحش کن. از تنها بودن نترس و سعی کن خوش بگذرونی.

اما اگر مشکل از تو نبوده و اون کاری که موجب این مشکل شده رو باز هم برگردی عقب انجام میدی. خب این دیگه چیزیه که هست باید زمان بدی تا اوضاع آسون تر و آسوده تر بشه و بعد دوباره شروع کنی.

چیزی که مهم اینه که به خودت و منش و روش خودت ایمان داشته باشی و ثابت قدم روش بمونی. این خیلی مهمه ها!!!!!

یک مثال دیگه این داستان سر قضیه چطور نشون دادن خودت در خانواده همسره. یه چیزیو همین اول بهت بگم هرررررجور که از اول خودت رو نشون بودی تااا ته همون میشی. اگر از اول بری خونه مادرشوهر ظرف بشوری درحالی که بقیه این کار رو نمیکنن از اون به بعد میشه وظیفت. پیشنهاد من به تو اینه اوایل کار خیلی سنگین برو ببین شرایط چه طوریه آدمای اطرافتو بسنج مادرشوهر ، خواهرشوهر و بقیه فامیل ببین هر کدوم چه اخلاقی داره و بعد خودت انتخاب کن تو کدوم سبک باشی. همون قضیه گربه رو دم هجله کشتن میمونه. البته این در صورتیه که همچین وضعیتی تو خانواده همسرت باشه. ولی اگر آدمای خوب و راحتی باشن دیگه این آماده شدن ها معنی نداره. داستان ما در مورد زمانیه که ممکنه پیش بیاد و از قبل باید براش آماده باشی :)

مسئله بعدی اینه که یادت باشه هر جور هم رفتار کنی باز یکی ممکنه پیداش شه که رفتاری کنه که تو همینطور هاج و واج بمونی. از رفتار خیرخواهانه ی تو سوء برداشت کنه و حتی تورو متهم کنه به بدطینتی و بدرفتاری!!!!!!!

گفتم بد رفتاری یه چیزی یادم اومد. یه موقع یه آدمی خودش رفتار بدی با تو داره ولی وقتی تو جوابشو میدی بهت میگه خانوم فلانی شما خیلی بد برخورد میکنیا من ناراحت شدم!!!!!! بهش میگن مظلوم نمایی! انتظار جواب ندادن ندارن و با جواب دادن تو میرن تو سبک این که من که کاری نکردم این با من بد رفتاری میکنه و حتی میرن پشت سرت حرف میزنن به بالا دستی ات!!!! خب تو میتونی انتخاب کنی که رفتار نادرست اونها با خودت رو بپذیری از ترس شکایت حرفی نزنی و فقط تحمل کنی یا جواب بدی و از خودت دفاع کنی و به طرفت بگی من میفهمم هالو نیستم خودتو جمع و جور کن! که در این صورت وقتی بالادستی چیزی میگه هم باید برای بالادستی دقیق و روشن توضیح بدی چی شده و چرا رفتاری که کردی رو انجام دادی! اما جدای از این یه چیز یادت باشه یه سری جاها ما نمیتونیم جواب بدیم! مثلا خود بالادستی رفتار بدی داره! جواب بدی بدتر میشه شر میشه اصلا!!!!!!

این جور زمانا که کاری از دست تو بر نمیاد و نمیتونی جواب این آدما رو بدی و خودتو خلاص کنی! باید فقط تحمل کنی ! تحمل چه طوریه؟ یه نفس عمیق بکش با خودت بگو اینی که من الان حس میکنم که بخاطر اتفاق ناگواریه که برام افتاده آیا تحت کنترل منه؟ نه نیست! خب حالا که نیست با هر دم و باز دم مثل این که داری شیشه نوشابه باز میکنی سعی کن بدیش بیرون! همه این عصبانیت رو بده بیرون و شاید گریه کردن هم بد نباشه ولی یادت باشه این تقصیر تو نبوده خودت رو سرزنش نکن و به خودت ازار نرسون و خودخوری نکن! یا به سبکی دیگه بشور و ببرش! شوپ شوپ شوپ از این ور میاد انگار تو نامرئی ای ازت رد میشه میره مثل آب روون! دیدی آب که تو رودخونه داره میره وقتی به سنگی میخوره سعی نمیکنه تکونش بده راهشو از اطرافش پیدا میکنه! مثل آب آروم باش و روون و جاری!

پ.ن1:یه چیز دیگه هم میخوام یادت بدم برای دنیا و آخرتت خوبه! لوند بودن در جاهایی که لازمت میشه!:) اینو یه پست جدا میگم!!!!

پ.ن2:این چیزایی بود که تا الان به ذهنم رسید همون طور که با خوندن نوشته های یک نویسنده با سیر رشدی ذهنش آشنا میشید این هم در حال رشد و پروسه است ! تا اینجا ولی به نظرم برای فعلا کافیه!

همون طور که شاعر میگه زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود صحنه پیوسته به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد


در آخر یه چند تا نکته میگم

اول

بدون که هیچ وقت کار درست و صادقانه و اصولی بی جواب نمیمونه اگر از یک جا زدنت و تورو پایین کشیدن حتی، بالاخره از یک جای دیگه جواب این کارهای خوبتو میبینی از جایی که انتظار نداری و از آدمایی که انتظار نداری با راه هایی که انتظار نداری!

دوم

خودت باش و رو چیزی که هستی قسم بخور! عاشق خودت باش و بهترین دوست صمیمی خودت باش! اینطوری دنیا دنیا اتفاق بیوفته تو میدونی بزرگترین حامی خودت همیشه هواتو داره!

ولی در کنارش یاد بگیر اگر جایی اشتباه از تو بوده و تحت کنترل توعه اون شرایط ناگوار ! بشینی فکر کنی و سعی کن درستش کنی ازش یاد بگیر. اینم کاریه که دوستای خوب برای هم میکنن ، نقص های همدیگه رو با وجود تمام علاقه ای که به هم دارن میان میگن و باعث رشد هم میشن!

و در آخر یادت نره تو قهرمان زندگی خودتی! بشین و بنویس از زندگیت و به خودت بابت تمام راهی که تا اینجا اومدی افتخار کن! اینو بدون من بهت کلی افتخار میکنم!
عشق به خود
قصه زندگی هر آدمی میتونه یک داستان مارول باشه، فقط باید به قهرمان بودنت ایمان داشته باشی...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید