هانیگل
هانیگل
خواندن ۶ دقیقه·۱۰ ماه پیش

خونه ی مادربزرگه

به مرور که وارد کار و زندگی شدم و درگیری های فکری و احساسی و استرس ها بیشتر شد جای خالی چیزیو حس کردم که دوست دارم امروز در موردش صحبت کنم.

چند روز پیش از فشار زیاد کاری تصمیم گرفتم بیام پیش تنها مادربزرگم _که هنوز در قید حیات هستن و امیدوارم خدا بهشون عمر طولانی با سلامتی و نشاط بده _ احوالشون خوب بود و بهشون گفتم دارم میام رشته خشکار بریزم پیشت. باهم نشستیم داشت الویه درست میکرد باهم غذا خوردیم از خاطرات کودکی بچه هاش گفت و من در آرامش و سکون بهش گوش دادم. چایی دم کردم که باهم بخوریم و دیدم چه طور با وجود این ک به سختی میتونست راه بره و یک سری کارهای عادی براش سخت بود همچنان به انجامشون ادامه میداد. بلند کردن کتری پر آب که بذاره رو گاز، آب کش کردن یک قابلمه بزرگ برنج، نشستن و پیچیدن رشته خشکار، ایستادن طولانی مدت جلو گاز و سرخ کردن برگ سیر برای سیرواویج ، همه اینا براش سخت بود با این ک من کمکش میکردم اما اصرار داشت خودش انجام بده انگار نمیخواست اینو بپذیره که یک سری کارا براش سخته انجامش. درکش میکنم و براش احترام قائلم و تحسینش میکنم. اما در کنارش با خودم به فکر فرو میرم ، مادربزرگ من که در دهه ۲۰ زاده شده در نسلی که اینترنت نبود و سرعت سریع انتقال اطلاعات وجود نداشت نسلی که همه چیز کند تر بود و فراغت و سکون و بی حوصلی و وجود داشت بزرگ شده و الان در این سن هنوز وقتی میری پیشش بهت حس اون آرامش و سکون رو میده و آدمی رو از دنیای پر سر و صدا و پر هیاهوی دور و ور رها میکنه دنیایی که اطلاعات با سرعت میلی ثانیه منتقل میشه و اگر بیش از ۵ ثانیه برای باز شدن یک صفحه اینترنتی که در واقع برای خرید آنلاین وسایل منزله صبر کنیم بی قرار میشیم. اینو مقایسه میکنم با مادری که برای رفتن و خرید کردن همزمان ۳۰ دقیقه برنامه پیاده روی میذاشت و تک تک جنس هارو خودش میدید و انتخاب میکرد گاهی دوسه جا میرفت تا بتونه انتخاب بهتری داشته باشه برای خرید یک پنیر لیقوان. دنیای اینترنت با ما چه کرده؟ وقتی پیامی به کسی میدی و نمیبینه همون لحظه جواب نمیده بی قرار میشیم. در قیاس با نامه به محبوبی که برای رسیدن جوابش یک ماه باید صبر میکردی. نسل های قبلی صبور تر بودن. نسل های قبلی با سکوت و بی حوصلی و جای خالی که با چیزی جز بودن در اون لحظه پر نمیشد عجین شده بودند. اما ما کجاییم؟ نسل امروزی به کدوم سمت داره میره؟ آیا یادمون هست زمانی ک برای بدست آوردن فیلم مورد علاقمون باید صبر میکردیم که آقای فیلم چی بیاد دم خونه تا نوار اجاره ای رو بذاریم تو دستگاه و ببینیم؟ حالا با یک دکمه هر فیلمی ک بخوایم رو استریم میکنیم. سرعت ها زیاد شده و این کارایی رو بالا میبره ولی من میگم آیا این با ذات طبیعی بدن ما سازگاره؟ یا داریم تبدیل میشیم به ربات؟ رباتی که پردازش اطلاعاتش چندین هزار برابر مغز انسانه اما آیا این چیز خوبیه؟ آیا پردازش اطلاعات تنها چیزیه ک نیازه برای کارایی بهتر؟ من میگم نه‌. یک کار زمانی بهتره که توش شخصیت و فردیت و منحصر بودن اون فرد انجام دهنده لحاظ شده باشه یک "لمس لطیف انسانی" درونش دیده بشه. بله "انسانی" انگار ما داره کم کم یادمون میره انسان بودن چه شکلی بود و هست چه مزایایی داشت و هرچی بیشتر خودمون رو داریم وقف میدیم با دنیای دیجیتال و ربات ها بدون در نظر گرفتن طبیعتمون. بله طبیعت! چه طور یادمون بیاد؟ با برگشتن بهش. به طبیعت!

طبیعت خیلی چیزا برای آموزش به ما داره که با ذات انسان همسوعه و گاهی ما اینو یادمون میره. ربات ها نمی‌میرند خسته نمیشن فصل بهار و پاییز ندارند ولی طبیعت داره و اگر یادمون بره ذات طبیعیمون رو تو فصل زمستون بدنمون هل میدیدم که بهار باشیم و پر از نشاط در حالی ک این خلاف طبیعته. یک درخت سرو چندین و چند ساله رو در یک تحقیق بهش هورمونی زدند که زمستان نداشته باشه و سال بعد از درون پوک شد! این نشون میده وقتی تلاش میکنی بدنت رو همیشه فعال نگه داری با کافئین زیاد با سیگار با ورود هر لحظه هورمون آدرنالین بخاطر تماشای ۳ ثانیه ای ریل های اینستاگرام و تیک تاک بدون تمرکز عمیق و طولانی روی یک مسئله خاص، بدن از درون پوک‌میشه یا دچار انواع اقسام مشکلات سلامتی از جمله اضطراب و استرس میشیم و همین استرس از درون بدن رو تحلیل میده. تماس با طبیعت کمک میکنه یادمون بیاد وقایع طبیعی چی هستن و باهاشون کنار بیام. دیدن طبیعت باعث میشه مرگ رو بپذیریم ، تغییر و تکامل رو بپذیریم، ناعدالتی رو بپذیریم، تنوع رو بپذیریم این که جایگاه هرکسی در این نظام طبیعی خاص خودشه و همه مثل هم نیستن ولی وجود همگی لازمه رو بپذیریم همه حیوانات ببر نیستن و همه هم مورچه نیستن اما حضور هردوی اونها لازمه ی طبیعته. اکوسیستم رو درک میکنیم، همزیستی مسالمت آمیز رو درک میکنیم ، نظام حاکم در طبیعت رو درک میکنیم قوانین نا نوشته ی طبیعت رو درک میکنیم و یاد میگیریم چه طور برخورد کنیم تا خورده نشیم. اما در عین حال ما انسانیم و منحصر به فرد و متفاوت با تمام خلایق طبیعی و برای همین اینترنت و رباتها رو خلق کردیم. و این تناقض رو خودمون باید در تلاش باشیم که در تعادل نگه داریم. نیاز به پیشرفت و صنعتی شدن و نیاز به طبیعی بودن.

همه ایناها رو گفتم که بگم تو طول هفته یک تایمی رو داشته باشین برید خونه مادربزرگه. پای سماور قدیمیش بشینین و باهاش چایی بخورین و به سختی در حرکت هاش نگاه کنین که یادتون نره روزی شمام همینجا میرسید. نقاطی از هفته رو برای سکون و سکوت و طبیعت گردی بذارید و به ذات انسانی درونتون برگردین. از تکنولوژی فاصله بگیرید و بذارید دنیا همون طور ک هست پیش بره شما خودتون رو از برق بکشید و بذارید استراحت کنید. کارهای دستی انجام بدید. آشپزی، خمیر ورز دادن برای نون، کیک درست کردن ، بافتنی ، کار چوب ، موسیقی پیانو هرچیزی که ذهنتون رو با بدنتون هماهنگ میکنه . بذارید در تعادل بین ذهن و بدن باشین مطمئن باشین نتیجه بهتری میگیرید. در مدیتیشن اصطلاح grounding هم به همین معناست. وصل شدن به زمین تا افکاری که مثل بادبادک های هراسان تو آسمون پر باد درحال فرارن به زمین محکم وصل بشن و جایی نرن همینجا بمونن و به مرور نخشون رو کوتاه کنیم تا برسن به زمین.

به خودتون و غریضه اتون توجه کنید و ایمان داشته باشید بدن شما بیشتر از خودتون شما رو میشناسه !

تیک تاکخرید آنلاینطبیعت گردیاینترنتآرامش
قصه زندگی هر آدمی میتونه یک داستان مارول باشه، فقط باید به قهرمان بودنت ایمان داشته باشی...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید