محمد حسین بهرام
محمد حسین بهرام
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

دل به دریا زده ام

دل به دریا زده ام تا تو نجاتم بدهیتشنه ام منتظرم، آب حیاتم بدهیلحظه ای رخ بنما ای تو مه کامل منکه شده بیش ز عشقت غم تو حاصل منمی بده باز مرا بی خبر از دنیا کندر ره عشق خودت بیشترم شیدا کنهمه شب یاد تو دارم، تو که را یاد کنینیست شکی که مرا یک شبه فرهاد کنیصبر هم بی تو به بی طاقتی عادت کردهاز تو و حسن رخت ماه شکایت کردهصرف یک لحظه مرا در دل خود راه بدهو از آن پس غم خود را به من ای ماه بده

دل به دریا زده ام تا تو نجاتم بدهی

تشنه ام منتظرم، آب حیاتم بدهی

لحظه ای رخ بنما ای تو مه کامل من

که شده بیش ز عشقت غم تو حاصل من

می بده باز مرا بی خبر از دنیا کن

در ره عشق خودت بیشترم شیدا کن

همه شب یاد تو دارم، تو که را یاد کنی

نیست شکی که مرا یک شبه فرهاد کنی

صبر هم بی تو به بی طاقتی عادت کرده

از تو و حسن رخت ماه شکایت کرده

صرف یک لحظه مرا در دل خود راه بده

و از آن پس غم خود را به من ای ماه بده

(گ. م)

دریا زده‌امدلمنتظرعشقصبر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید