سید محمدحسین قاسمی
سید محمدحسین قاسمی
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

با سلطه، برای ثبت در تاریخ

«برای شعله‌ورکردن آتش این همه ناخشنودی از هستی، هیچ‌چیز کاراتر از مطالعۀ ادبیات خوب نیست».

ماریو بارگاس یوسا


ادبیات را می‌توان بی‌اغراق، وجه اشتراک تمامی انسان‌های روی کرۀزمین دانست؛ هیچ مقولۀ دیگری نمی‌تواند این‌چنین روح انسانی در شرق آسیا را به فردی در غرب اروپا پیوند دهد. ایران نیز از دیرباز سرآمد ادبیات -علی‌الخصوص در شعر- بوده‌است؛ به‌طوری‌که در بخش گات‌های اوستا، شاهد سخنان موزونی در خلال متن آن هستیم. پس میهن‌مان، در این زمینه، تاریخچه‌ای غنی دارد. مُراد این متن، بازخوانی این تاریخچه و یا تأکید بر غنای ادبیات ایران نیست؛ بلکه هدف، بررسی علت نام‌گذاری روز وفات «محمدحسین بهجت تبریزی» (شهریار)، به روز «شعر و ادب فارسی» است.

از طرفی، پیش‌نهاددهندۀ این قضیه، «علی‌اصغر شعردوست»، سیاست‌مدار و محقق ایرانی است که سابقۀ نمایندگی مردم تبریز، اسکو و آذرشهر در دورۀ ششم مجلس شورای اسلامی را در کارنامۀ خود دارد. او در مصاحبه با ایرنا، هنگامی‌که می‌خواهد دلایل پیش‌نهادش را برشمارد، شهریار را «درخشان‌ترین چهرۀ معاصر ایران» و «پدر غزل نو» می‌داند! لقبی که به‌زعمِ بسیاری از کارشناسان حوزۀ ادبیات، شایستۀ «حسین منزوی» است. این شائبه هنوز هم وجود دارد که شعردوست با استفاده از نفوذ خود، هم‌ولایتی خویش را در تقویم ماندگار کرده‌است.

اما در سوی دیگر، شواهدی وجود دارد که به‌نظر نگارنده، دلیل اصلی موافقت با این نام‌گذاری است. بنده منکِر آن نیستم که شهریار، شاعری بسیار توانمند بوده و بدون وی، ادب معاصر ما چیزی کم دارد؛ لیکن برای ثبتِ نام او در تاریخ، آن هم به‌عنوانِ روز شعر و ادب فارسی، یک عامل دیگر نیز اهمیت دارد: «در خدمت حاکمیت بودن»

تفاوت امثال اخوان با شهریار بر آن است که یکی «بر سلطه» است و دیگری «با سلطه». در زیر، قسمتی از اشعار او در وصف دو رهبر انقلاب را می‌خوانیم:

(1)

‌سیمرغ دین به کوری اسفندیار کفر

پرورد رستمی که کمین و کمان گرفت

خواهم شدن به‌نعره، به خاک حکیم طوس

کان ژنده‌پیل زنده شد و هفت‌خوان گرفت

این «رهبر کبیر»، «خمینی بت‌شکن»

خط امان خود از «امام زمان» گرفت

سرپنجۀ «ولی» است کزین آستان برون

بیخ گلوی فتنۀ آخرزمان گرفت...

(2)

در رکوع و سجودِ خامنه‌ای

من هم از دور سرنگون دلم

خاصه وقتِ قنوت او کز غیب

دست‌ها می‌شود ستون دلم

او به یک دست و من هزاران دست

با وی افشانم از بطون دلم

شعرادبیاتشهریار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید