پس از معرفی کتاب "ازدواج بدون شکست" که با استقبال خوبی مناسب شد، تصمیم گرفتم کتاب بعدی ای که در مورد رابطه و خودشناسی معرفی میکنم، کتاب "آیا تو آن گمشده ام هستی؟" از باربارا دی آنجلیس باشه. در نظر داشته باشید این مطلب صرفاً یک برداشت آزاد و معرفی کتاب به قلم کسی که این کتاب رو خونده و قسمت هایی رو هایلایت کرده و حالا میخواد هم برای خودش اینجا ثبت بشه هم شما آشنا بشید. :)
برای دوستان علاقه مند هم اشاره کنم با یک سِیر منظم، کم کم وارد کتاب های جدی تر هم خواهیم شد.
این کتاب برای شروع اینکه رابطه رو بفهمید چیه و مقدمه ای باشه برای شناخت خودتون و انتخاب بهتر شخص مورد نظر کاملاً مناسبه. به تمام کسانی که رابطه ای رو شروع کردند، قصد دارند شروع کنند و اگر در رابطهشون به مشکل خوردند، پیشنهاد میکنم این کتاب رو مطالعه کنند.
قدم اول در بهبود روابط، صحبت کردن نیست. مطالعه و یادگیریه.
کتاب "آیا تو آن گمشده ام هستی؟" مقدمه ای بر تمام کتاب هایی است که در آینده باید بخونید. من به شخصه اعتقاد دارم کتاب ها تا یه جایی میتونن شما رو در رابطه راهنمایی کنن، بقیهش فقط خودتونید و تجربیاتی که در طول روابط مختلف با آدم ها بدست میاورید. اگه بگیم صرفاً کتاب، مثل این میمونه شما تئوری یاد داشته باشید چجوری رانندگی کنید اما عملی کار نکنید. بنظرتون میشه اصلا؟
اشتباهات چیزی جز فرصت هایی برای رشد و آموختن نیستند و آموختن از گذشته، به دردها و رنج هایی که در طول راه با خود بر میداریم معنا و حتی هدف میبخشد. صفحه 22
اشتباهات هستند که تبدیل به تجربیات ارزشمندی میشن که در ادامۀ زندگی مسیر رو برای انتخاب های بهتر و هوشمندانه تر هموار میکنه. اشتباه بکنید، در روابطتون، در کار، در زندگی اما دوبار تکرار نکنید. رنج بکشید اما از یک اتفاق دوباره رنجیده نشید.
یه نگاهی بندازیم به فهرست مطالبی که در کتاب آیا تو آن گمشدهام هستی؟ خواهیم خوند:
عنوان های فرعی بخاطر حجم بالا رو حذف کردم و فقط عنوان های اصلی رو مینویسم.
فصل اول: عشق کافی نیست
فصل دوم: چرا و چگونه عاشق می شویم؟
فصل سوم: عاشق شدن به دلایل نادرست
فصل چهارم: شش اشتباه بزرگ که در ابتدای روابط مرتکب می شویم
فصل پنجم: ده نوع رابطه که سرانجامی نخواهند داشت
فصل ششم: نقطه ضعف های مهلک
فصل هفتم: بمب های ساعتی تفاهم
فصل هشتم: شش ویژگی شخصیتی که باید در همسر آینده خود دید
فصل نهم: بیوشیمی جنسی
فصل دهم: چه کسی برایتان مناسب است؟
فصل یازدهم: تعهد
فصل دوازدهم: حدیث عشق
اولین قسمتی که میخوام به آن اشاره کنم، افسانه های عشقیست. افسانه های عشقی رو جدی بگیرید و اگه پارتنر شما اعتقادی به آنها داره، لازمه که دربارهش گفتگو کنید. حتماً برای شما هم پیش اومده که با پنج تا جمله زیر روبهرو شدید:
این پنج افسانه شاید برای خیلی از شما خنده دار بیاد، اما واقعاً افرادی هستند که باور دارند به این موارد و الا بلا باید همیشه تمام اتفاقات بر همین اساس پیش بره. ساده ترین نکته اینه که ما متوجه باشیم عشق الزامی هست اما کافی نه. دربارۀ هر مورد اگه بخوام صحبت کنم، نیازمند به یک پاراگراف کامله و هم از حوصلۀ بنده خارجه هم از حوصلۀ خوندن شما. پس ادامه بدیم به بخش هایی که بیشتر برای خودم بُلد بود، بپردازم.
ممکن است چیزی که آن را «دل مشغولی» به عشق میپندارید، همان «رویگردانی» وافز شما از خود و مسائلتان باشد، چرا که اگر مدام مشغول عشق ورزیدن به کسی باشید و تمام وقت تلاش کنید که آنها را خوشحال کنید و نیازهای آنان را برآورده سازید، دیگر وقتی نخواهید داشت که به نیازهای خود بپردازید یا حتی رویاهایتان را دریابید. صفحه 122
یه جمله هست که مصداق متن بالاست، میگه: من اگه حال خودم خوب نباشه، چجوری میخوام حال تو رو خوب کنم؟ واقعیت اینه ما نیاز به زمانی برای خودمون داریم. همۀ ما نیاز به فضایی برای آزادی و تنهایی داریم. عدم رضایت از حال خودتون، کم کم باعث میشه شما نقش قربانی رو بازی کنید. در رابطه نقش دهنده را باشید، اما چیزی در انتظارتون نیست. پس از مدتی، اگه به همین روال ادامه پیدا کند، منتظر دعواها باشید.
روابط میتواند بزرگترین منبع درد یا بزرگترین آموزگارتان باشد. صفحه 140
رابطه رو میتونید یک صحنه رمانتیکِ رقص دونفره کنید، یا رینگ بوکس. این کاملاً به شما بستگی داره. متاسفانه این نکته رو ما فراموش میکنیم، ما مکمل هم هستیم نه متضاد. در رابطه از هم یاد میگیریم، بهم یاد میدیم، عذرخواهی میکنیم، میبخشیم، فراموش میکنیم.
سوال کردن از همسر آیندهتان به منظور شناخت او شاید رمانتیک نباشد اما تنها راه هوشمندانه شناخت یک فرد است. صفحه 144
سوال بپرسید! از زمین و زمان. از ارزش ها و اعتقاداتی که در زندگی به آنها پایبندید. تفاوت ها قشنگن، اما شباهت ها آدم ها رو در کنار یکدیگر نگه میداره. اینکه هر دو از یک ژانر فیلم، از یک سبک موسیقی، از یک ورزش لذت میبریم دلیل نمیشه که ما تفاهم داشته باشیم. بعضی چیزها فقط از دور قشنگن. قبل از اینکه خیلی دیر بشه، لطفاً و خواهشاً درباره مسائل مهم مثل مذهب، وضعیت خانوادگی و کیفیت روابط خانوادگی هردو، روابط قبلی او و دلایل بهم خوردن، درس های آموخته شده از تجارب زندگی، اخلاقیات و ارزش های او، فلسفه روحی و مذهبی او، اهداف زندگی شخصی و شغلی او و ... دربارۀ همۀ این ها صحبت کنید. بپرسید و خجالت نکشید.
معقدم با عشق کافی و عزم راسخ، یک زوج میتوانند بر بسیاری از مشکلات و موانعی که بر سر راهشان است، فائق شوند. اما هنگامی که حتی یکی از طرفین نقاط ضعف خود را انکار میکند، تقریباً غیرممکن خواهد بود که آن دو، رابطه موفقی داشته باشند. صفحه 162
هر مشکلی فقط با گفتگو حل میشه. زمان دادن خوبه، اما کافی نیست. باید حرف زد، حرف زد و حرف زد. مشکلات خودبهخود حل نمیشن.
قربانی ها وقتشان را به گله و شکایت از مشکلات میگذرانند؛ به جای آنکه در جهت تغییر اوضاع قدمی بردارند. صفحه 261
بحث قربانی و ویژگیهاشون خیلی طولانیه. صرفاً به همین جمله بسنده میکنم :)
همهی ما احساسات حل و فصل نشدهای را از دوران کودکی به روابط حال خود می آوریم. صفحه 300
وظیفۀ پارتنر شما نیست که تمام مشکلات شما را حل کند. واقعاً وظیفهش نیست! اکثر رفتارهایی که ما انجام میدیم، نشات گرفته از دوران کودکی و محیطی است که در آن بزرگ شدیم. کودکی را تصور کنید که شاهد درگیری بی پایان پدر و مادرش بوده. وقتی بزرگ میشود و با جنس مخالف خود ارتباط برقرار میکند، در تهوارۀ ذهنش از رابطه تعریف دعوا، ناراحتی، کشمکش و درگیری را دارد. حتی ممکنه با خودش فکر کنه چرا دعوا نمیکنیم ما؟ پس حتماً یه مشکلی هست و موقعی که دعوا میشه، ممکنه حتی لذت ببره و فکر کنه رابطه در مسیر درستیه!
بپذریم مشکلاتی داریم، و به دنبال حل مشکلات روحی و فردی خود باشیم. منتظر منجی نباشید، نمیاد.
کتاب آیا تو آن گمشدهام هستی؟ تمام مسائلی رو که ممکن است با آنها در طول رابطه دست و پنجه نرم کنید را به زبان ساده و همراه با راه حل ارائه کرده. قسمت هایی که من هایلایت کرده بودم، در همینجا به پایان رسید و لذت خوندن تمام کتاب رو به خودتون واگذار میکنم. اگه در این زمینه کتاب های دیگری مطالعه کردید و مفید بود، حتماً برام بنویسید.