محمدحسین صادقی
محمدحسین صادقی
خواندن ۳ دقیقه·۷ ماه پیش

آینده قله نیست

امروز یک ماه از روز تولدم می‌گذرد و یک ماه می‌شود که این نوشتن‌های مستمر را آغاز کرده‌ام. خب طبیعتا این یکهو شروع کردن مجدد برای من که کل نوشته‌های سال گذشته‌ام جمعا ممکن است به 20 هزار کلمه نرسد نیازمند پاره کردن تسمه تایم بود. باید زمانم را به درستی مدیریت می‌کردم و چیزهایی که در طول روز کنار می گذاشتم تا الان بتوانم بگویم به صورت متوسط روزی هزار کلمه نوشته‌ام و جمعا بیش از 35 هزار کلمه را روی این صفحه‌های ورد سیاه کرده‌ام. این‌ها مزیت محسوب نمی‌شوند ولی به رخ کشیدنش برای خودم که گفتم در سال گذشته شاید حتی 20 هزار کلمه هم ننوشته باشم هم خوب است و هم بد. خوب است از این جهت که ظرفیت نسبتا واقعی خودم را بسنجم و بتوانم برای خودم در همین ظرفیتی که دارم برنامه‌ریزی کنم و بد است از آن جهت که به این فکر کنم شاید سه سالی می‌شده که روال همین بوده است و اینکه چقدر در این سه سال می‌توانستم از وقت و ظرفیتم بیشتر استفاده کنم ولی نکرده‌ام. بازهم می‌نویسم نوشتن این 4 کلمه کار خاصی نیست و اگر لطف و همراهی خدا در این کار نبود حتما نمی‌توانستم انجام دهم ولی حالا انجام دادنش می‌تواند نوعی انگیزه مضاعف برای من باشد.

همین الان دارم از مطالعه اصول فقه بر می‌گردم. داشت خوابم می‌گرفت و ترغیب می‌شدم که بعد از این یک ساعت بیدار بودن بروم و دو ساعتی بخوابم، به خودم گفتم حالا که می‌خواهی بخوابی لااقل تیک یکی از کارهای در طول روزت یعنی تیک این نوشته‌های تمرینی و حتی تیک متن طنزت را بزن که با خیال راحتی بروی و بخوابی. البته امید دارم که وقتی این نوشته‌ها تمام شد خواب از سرم پریده باشد و بتوانم 15 دقیقه باقیمانده مطالعه اصولم را انجام بدهم و بعدش حتی فقه و زبانم را هم بخوانم و کارهای تحقیق روابط بین الملل را هم انجام بدهم و بعدش بروم بخوابم. اگر خواب اذیت نکند و خستگی چشم‌هایم و سری که مدام سنگین می‌شود بگذارد این کارها نهایتا تا 9 صبح تمام می‌شود ولی وقتی که همین الان در بین این کارها از دست می‌دهم و فکری که به خستگی می‌کنم باعث تحلیل رفتن بیشتر انرژی‌ام می‌شود. البته که به وضوح حس می‌کنم که واقعا خسته هستم و اینطور نیست که از سر بی‌حوصلگی و پناه بردن به چیزی غیر از کار قصد خواب داشته باشم ولی خب اگر این کارها را هم انجام دهم کارهایم می‌مانند و بعدا نیز در طول روز فرصت و ذهنی برای انجام آن‌ها نخواهم داشت.

از امروز می‌خواهم کانال نوشته‌هایم را در بله هم راه بیندازم و هیچ کس را هم عضوش نکنم. از قبل دو نفر عضو خود خوانده دارد. مطالبم را شیک و پیک و مرتب در بله هم بگذارم چون انگار وضعیت سایت راه راه طوری نیست که کارهایم را بشود مستمر در آن منتشر کرد و خب استانداردهایش این‌همه کار از یک نفر را نمی‌طلبد و من هم سیاستم بر زیاد نوشتن است نه کم نوشتن و کیفی نوشتن برای همین این کانال می‌تواند آرشیو خوبی برای کارهایم باشد و هر کدام از آن‌ها هم در سایت منتشر شد لینکش در این کانال هم قرار بگیرد.

دیروز با همسرم کمی هم در مورد آینده و اینکه واقعا در آینده چه چیزی برایمان مهم است و چه اتفاقی در آن رخ خواهد داد صحبت کردم. آینده را مثل رسیدن به قله نمی‌دانم بله آینده و تمام کاری که در آن انجام خواهم داد را مثل تمرین کردن مداوم در یک باشگاه می‌دانم به امید روزی که المپیکی برگزار شود و بتوانم مدال بیاورم یا اینکه از من خواسته شود باری را از روی زمین بردارم و بتوانم با اندوخته عضلانی که در پی تمرین کسب کرده‌ام آن را از روی زمین بردارم. حالا هر چیزی روبه روی این آینده من قرار بگیرد، در راستای هدف من نیست و باید ترک شود. هر چیزی!

روزمرهنویسندهانگیزهموفقیتکار عمیق
یک پدر دلسوز و یک همسر فداکار و یک طالب علوم دینی و چندین عنوان دیگر آشنا با اینتر در صفحه‌کلید و دوست‌دار کار حرفه‌ای با کلمات https://rahrahtanz.ir/auther/mohammadhossein-sadeghi/
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید