ویرگول
ورودثبت نام
مهدی بیگدلی |  mimbigdeli
مهدی بیگدلی | mimbigdeliیه نفر که دوست داره یاد بگیره و یاد بده | mimbigdeli.ir
مهدی بیگدلی |  mimbigdeli
مهدی بیگدلی | mimbigdeli
خواندن ۲ دقیقه·۶ سال پیش

غواصی در من | بخش ۲

این مطلب در راستای نوشتن برای رشده. بریم ببینیم چی می‌شه.

درست حدس زدی، تو مترو نشستم و تا رسیدن به ایستگاه مقصد قصد دارم بنویسم... با من باش

تو نوشته قبلی راجع به فواید نوشتن کمی حرف زدیم و نوشتن رو به جایگاه مقدسی منتقل کردیم؛ تو این نوشته که نوشتنش کاملا بداهه شروع شده قصد دارم بنویسم، همین...


نوشتن ی فعله. کسی باید باشه که بنویسه. بریم سراغ نویسنده ببینیم چی از آب درمیاد.

خداروشکر بحث جهت خوبی گرفت...


نویسنده، کسی که می‌نویسه. کسی که داره خودش رو تو قالب کلمات بروز می‌ده. کسی که در مقام خلق و مصوره. خلق به معنای صحیح و دقیق اون یعنی اندازه گیری. اندازه می‌زنه و تصویر می‌کنه. یا بگیم در مقام کتابته...

این نویسنده هست که به نوشته روح می‌ده. هرچی نویسنده زنده‌تر، متنش اثرگذارتر. هرچی نویسنده باحال‌تر نوشتش جذاب‌تر. هرچی نویسنده غمگین‌تر نوشتش محزون‌تر...

می‌دونی انگار نوشته به خودی خود چیزی نیست. انگار نوشته چیزی نیست به‌غیر از ظهور نویسنده. اصلا نوشته از خودش چیزی نداره. هر چی هست، هر چی داره از نویسندس.

نوشته چیزی نیست جز ظهور نویسنده.

همین الان که داری نوشته من رو می‌خونی در حقیقت داری مهدی بیگدلی رو ادراک می‌کنی. در حد همین نوشته.


نمی‌دونم درسته یا نه، اما فکر می‌کنم اگه نویسنده‌ای متن رو بشناسه، قواعد نگارش رو بدونه، تکنیک رو بلد باشه و حالش خوب باشه و شروع کنه به نوشتن متنش اثرگذار بشه. نمیدونم...

البته نباید تمرین رو نادیده بگیریم. تمرین باعث می‌شه شخص بیشتر و بهتر تکنیک رو یاد بگیره و در ضمن بهتر بتونه خودش رو بروز بده. یعنی سالم‌تر ظهور پیدا کنه.


شاید سوال بپرسی یکی که داستان نوشته چه‌جوری خودشو بروز داده. اون همه شخصیت، محیط جغرافیایی عجیب‌غریب و هزارویک اتفاق که هیچ‌کدوم به این شخص مربوط نیست.

بذار بازش کنیم...


با توجه به براهین متقن حکمت متعالیه که من واقعا توانایی بازکردنشونو ندارم، من خودمو ادراک می‌کنم! یعنی علم به اشیاخارجی در نهایت برگشتش به علم حضوریه. این حرف رو بر مبنای منشا بودن نفس ناطقه انسانی باید در نظر بگیریم.

من وقتی یه چیزی می‌بینم در حقیقت نفس ناطقه عین اون شی رو در خودش انشا می‌کنه. نه این‌که اون شی بیاد و بره تو قوه خیال یا حس مشترک من. از بیرون می‌گیره و به وزان اون درون خودش انشا می‌کنه.

این می‌شه همون نامه اعمال ما. ما از اول که چشم باز می‌کنیم هر چیزی که ادراک می‌کنیم درون خودمون می‌نویسیم. و روزی با اون چیزی که خودمون ساختیم و نوشتیم روبرو می‌شیم.


دارم می‌رسم به مقصد...


خیلی جالب شد. نوشتن بیرونی ما با قلم کاغذ یه مرتبه نازل از نوشتن حقیقی ما هست که لحظه به لحظه در حال وقوعه.

ورود به این بحث‌ها با این ادله منطقی و برهانی واقعا کار سختیه و هیچ‌وقت نخواستم به این مدل بحث‌ها ورود کنم... اما حالا که بی‌فکر دارم می‌نویسم می‌بینم ی‌چیزی درونم هست... اون پایین مایینا که دنبال حقیقته و داره دست‌و‌پا می‌زنه و هیچ‌کدوم از کارایی که دارم می‌کنم و فکر می‌کنم بهشون علاقه دارم اونو راضی نمی‌کنه.


این نوشته هم جالب بود... رسیدم...

فلسفهروانشناسیمعرفت نفسنفستولید محتوا
۱۱
۰
مهدی بیگدلی |  mimbigdeli
مهدی بیگدلی | mimbigdeli
یه نفر که دوست داره یاد بگیره و یاد بده | mimbigdeli.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید