ما نمیتوانیم عزتنفس را درک کنیم مگر آنکه بدانیم چرا بهعنوان یک انسان به آن نیاز داریم. این احساس در حیوانات وجود ندارد اما برای انسان سؤالاتی از قبیل آیا من کافی هستم؟ آیا میتوانم به خودم اطمینان کنم؟ آیا شایسته احترام هستم؟ و… مکرراً ایجاد میشود.
۱) برای بقای خود و چیره شدن بر محیط به استفاده از آگاهی نیاز داریم
۲) درست استفاده کردن از آگاهی خودبهخود اتفاق نمیافتد و نیاز به انتخاب ما دارد.
روانشناسی عزت نفس از دو مؤلفه اصلی که به هم مرتبط هستند تشکیل میشود:
بخش اول باور به توانمندی خود یا خودکارآمدی: یعنی فرد برای رسیدن به اهدافش در زندگی از توانمندی لازم برخوردار است و به دیگران برای ارضا نیازها و خواستههایش وابسته نیست و با هر چالشی که در زندگی سر راهش قرار بگیرد، میتواند مقابله کند
بخش دوم احساس ارزشمندی است: یعنی فرد بدون اینکه خودش را با اطرافیانش مقایسه کند و صرفنظر از چگونگی قد، وزن، تحصیلات، ثروت و … خودش را موجودی ارزشمند و شایسته احترام میشناسد. هر انسانی به خاطر ماهیت انسان بودنش واجد احترام است و باید انتظار این را داشته باشد که با احترام با او رفتار شود و از طرف دیگر فرد دارای عزتنفس وقتی باور به ارزشمندی خویش دارد، برای دیگران هم صرفنظر از ویژگیهای ظاهری و باطنی و … احترام قائل است و معتقد است که دیگران هم توانایی و شایستگی رسیدن به نیازها و اهدافشان را دارند و فرد نباید آنها را مسخره و تحقیر کند.
پنج مؤلفه از دیدگاه جامعنگر اینرونر در ذیل بررسی شدهاند:
امنیت از اساسیترین نیازهای زیربنایی بشر است. احساس اطمینان داشتن یعنی موردحمایت قرار گرفتن توسط دیگران. این مؤلفه بسیار مهم است، از آن نظر که پایهای است که بر اساس آن مؤلفههای دیگر عزتنفس شکل میگیرند. احساس امنیت باعث میشود که ما بتوانیم در محیطی امن به پرورش تواناییها و استعدادهایمان بپردازیم. اگر احساس ایمنی نکنیم، ترس باعث میشود به کشف خودمان نپردازیم و شناختی از آنچه به رشد و موفقیتمان کمک میکند، پیدا نکنیم. در سایه امنیت میتوانیم به اهدافمان برسیم.
فرد خودش را دوست دارد و میپذیرد. افرادی که خودپذیری قویای دارند، احساس شایستگی و کفایت میکنند و افرادی که خودپذیری ضعیفی دارند یعنی خودشان را دوست ندارند احساس عدم توانایی در انجام امور میکنند. خودپذیری باعث میشود جنبههایی از خودمان را که دوست نداریم انکار نکنیم بلکه نسبت به آن ویژگیها آگاه باشیم و برای رشد شخصیتمان بر روی آنها کار کنیم.
پیوند جویی به معنای تعلق داشتن است. افرادی که احساس پیوند جویی میکنند، به راحتی با دیگران رابطه برقرار میکنند. در مقابل افرادی که احساس پیوند جویی ضعیفی دارند و احساس این را دارند که به کسی و جایی تعلق ندارند، دچار احساس بیگانگی و انزوا میشوند. اینکه ما علاقه داشته باشیم با دیگران در ارتباط باشیم، باعث تعاملی با کیفیت و همراه با رضایت میشود.
شایستگی به معنای احساس کارایی و موفق شدن در امور است. افرادی که واجد احساس شایستگی هستند، میتوانند با هر شرایطی مواجه شوند. در مقابل افرادی که احساس شایستگی نمیکنند از روبهرو شدن با چالشها گریزانند. اگر ما احساس شایستگی داشته باشیم، باور داریم که در کارها میتوانیم موفق باشیم و همین مسئله در رسیدن به موفقیت تأثیرگذار است اما اگر احساس شایستگی نداشته باشیم و دائماً به این فکر کنیم که بیکفایت هستیم، نتیجه تلاشهایمان قطعاً شکست است.
تعهد به معنای احساس مسئولیت کردن در قبال پیامدهای تصمیمات خود است. فرد اهداف واقعبینانه و قابل حصولی انتخاب کند و برای دستیابی به آنها متعهد باشد. اگر متعهد باشیم بهسرعت از ناکامیها دلسرد نمیشویم و مسیر رشد و ارتقا را ادامه میدهیم ولی اگر متعهد نباشیم از کوچکترین دشواریها نمیتوانیم عبور کنیم. تعهد باعث رها نکردن اهداف و خواستهها میشود.
غالباً این دو مفهوم به یک معنی بهکاربرده میشوند ولی این دو مفهوم باهم متفاوت هستند.
خودپنداری مجموعهای از عقاید فرد درباره خودش است. به نوعی توصیف فرد از خودش است. مثلاً اینکه چشم کسی آبی است، خودپنداری است. در خودپنداری قضاوتی صورت نمیگیرد اما اگر مبنای ارزشیابی و قضاوتی پیدا کند عزتنفس گفته میشود. مثلاً اینکه چشم آبی جذاب نیست.
این دو واژه ارتباط و همپوشانی زیادی با یکدیگر دارند و در کتابها و نظریات مختلف، تعاریف گوناگونی از آنها ارائهشده است. برای تفاوت عزت نفس و اعتماد به نفس باید بگوییم که در تعریف عزت نفس بر روی ارزش وجودی تأکید میشود اما در اعتمادبهنفس، در باور به توانمندیها در انجام امور تأکید میشود؛ بهعبارتدیگر فرد تا چه اندازه میتواند عملکرد موفقیتآمیزی در رفتارهای خاصی داشته باشد. همچنین ممکن است فردی مدیر موفقی باشد اما احساس ارزشمندی نکند. در اعتمادبهنفس فرد خود را دارای توانمندی در بعضی حوزهها میداند و در سایر حوزهها ممکن است اینگونه نیندیشد.
برای مثال ممکن است فردی در سخنرانی کردن اعتمادبهنفس بالایی داشته باشد ولی در آشپزی کردن اعتمادبهنفس پایینی داشته باشد اما در عزت نفس، فرد باید در همه شرایط زندگی (موفقیتها و شکستها) خود را دوست بدارد و ارزش و احترام برای خودش قائل باشد. عزتنفس سالم زیربنای اعتمادبهنفسی است که در سالهای بعد شکل میگیرد. ارزش قائل شدن و دوست داشتن خود در احساس کارایی و توانایی ما اثرگذار است.
منبع:
https://www.iranmodir.com/self-esteem/