مینا هستم
مینا هستم
خواندن ۹ دقیقه·۶ سال پیش

مهارت های عشق ورزی از دیدگاه علم روانشناسی

اغلب مردم نمی توانند به معنای واقعی دیگران را دوست داشته باشند :عشق از بلوغ کامل، دانش فردی و شجاعت تشکیل می شود عشق نیز مانند هر هنر دیگری نیازمند ممارست و تمرکز بوده و به بصیرت و درک هوشمندانه نیاز دارد. اریک فروم، یکی از روانکاوان صاحب نام ونیز یکی از فلاسفه اجتماعی در هنر عشق ورزیدن موضوع عشق را نه تنها از تمامی ابعاد مورد بررسی قرار می دهد، بلکه به مطالعه انواع عشق اعم از عشق برادرانه، عشق شهوانی، عشق به خداوند و عشق فرزند به والدین می پردازد. اریک فروم که به پدر عشق معروف است، عشق را پاسخی به مسأله وجودی انسان می دانست. او در تعریف عشق گفت؛ عشق عبارت از رغبت جدی به زندگی و پرورش آن چیزی است که بدان مهر می ورزند. دلسوزی، توجه، احساس مسئولیت، احترام و شناخت با هم مرتبط هستند و ابعاد عشق را می سازند (کرمی و علایی کلجاهی، 1387 ). بر خلا ف پیوند همزیستی ،عشق بالغ نوعی پیوند همراه با حفظ یکپارچگی فردی است که در واقع همان فردیت انسان است .نیرویی که دیوار های جدا کننده انسان از همنوعانش را فرو می ریزد ،و اجازه می دهد که او با دیگران متحد شود ،عشق انسان را یاری می دهد که بر احساس تنهایی و انزوای خود فایق آید و در عین حال خودش باشد و یکپارچگی وجودی خود را حفظ کند. در عشق نوعی تضاد وجود دارد که باعث می شود دو انسان باهم یکی شوند، اما در عین حال که هر یک فردیت خود را حفظ کنند عشق بیش از هر چیز نثار کردن است نه بخشیدن است ،نه گرفتن .نثار کردن یعنی زنده بودن ،یعنی سرشار از حس بودن .عشق عبارتند از گرایش شدید و حقیقی به زندگی و پرورش آن چه مورد محبت و علاقه فراوان ماست. بر طبق تعاریف عشق، مبنای عشق کودکانه این است که «من دوست دارم چون دیگران هم مرا دوست دارند». عشق پخته و کامل می گوید: «مرا دوست دارند چون من هم آنها را دوست دارم» و عشق نابالغ می گوید:« دوستت دارم چون به تو نیازمندم» و عشق رشد یافته می گوید: «من به تو نیازمندم چون دوستت دارم»(اریک فروم ؛ترجمه، سمیه سادات آل حسینی 1388).

از دیدگاه اریک برن یکی از تواناییهای انسان عشق است که در موقعیتهای مختلف، به درجات و سطوح متفاوت ، متجلی می شود گاهی عشق محدود است و ظرفیت آن چندان رشد نکرده و در سطوح نازل است. در آن صورت ما از عشق خود الزاماً به دنبال لذت بردن و دست یافتن به احساس خوب هستیم یا می خواهیم از این عشق ورزیدن سود و منفعتی عایدمان شود. در واقع به خاطر دست یافتن به چیزی عشق ورزی می کنیم و حلقه رابطی وجود دارد. این دو نوع عشق ورزیدن (منفعت طلبانه و لذت جویانه )هر دو «کودکانه» است و ما به خاطر «کودک » درو نمان این احساس را داریم .هر دو نوع عشق برای زندگی کاربردهایی دارد و در شرایطی هم لازم به نظر می رسد .در نگاه اول این طور به نظر می رسد که در هر رابطه عشقی باید سود و منفعت یا لذت و احساس خوشایندی باشد تا عشق حاصل شده و جلوه گر شود. وقتی بیشتر تعمق می کنیم متوجه می شویم که نوع دیگری بالنده تر، رساتر، کامل تر، پویاتر و رشد یافته تر از عشق وجود دارد که آن عشق بالغانه و عشق حقیقی است. در عشق کودکانه ما به آن لذت یا منفعت احساس وابستگی می کنیم اما در عشق بالغانه احساس آزادی می کنیم. در عشق کودکانه می خواهیم بدست بیاوریم ولی در عشق بالغانه می خواهیم نثار کنیم و با نثار کردن خود را لبریز، فیاض، زنده و شاد احساس می کنیم و می دانیم و می توانیم آگاهانه از شادیها، علایق، دانایی ها و داریی های خود ببخشیم در عشق بالغانه احساس مسئولیت پذیری داریم بدون آنکه چیزی را دریافت کرده باشیم، به خاطر خود معشوق، که دوستش داریم. در عشق حقیقی احترام موج می زند و صادقانه با تمام وجود عشق می ورزیم. یکی از نشانه های عبور از سه وضعیت نخست (وضعیت های اول، دوم و سوم)این است که از عشق کودکانه عبور کنیم و بتوانیم نخست توانایی درک عشق بالغانه را در خود بیابیم و دوم اینکه آنرا در خود ایجاد نموده و گسترش دهیم .فقط از طریق است که می توانیم موسیقی خوش آمد به وضعیت چهارم(من خوب هستم – تو خوب هستی). را با گوش جان بشنویم و از عشق ورزیدن لذت ببریم ،ولی محدود نشویم .با عشق ورزیدن رشد کنیم و رشد بدهیم. بگذاریم عشق ما عالم گیر شود(محمد بی باک 1393).

یکی از مهمترین روابطی که انسان ها در طول زندگی خود ایجاد می کنند و انتظار دارند که نیاز روحی آنها را، دوست داشتن و دوست داشته شدن را تأمین کند «عشق» است. عشق بیش از هر موضوع دیگری در ادبیات جهان، در طول تاریخ مطرح شده است. این در نهاد آدمی است که دوست بدارد و دوست داشته شود، عاشق شود و عاشقی داشته باشد (کاکیا، 1386 ). عشق فریبنده ترین هیجان آدمی است.(صادقی وهمکاران،1392) شاعران، ترانه سرایان، فیلسوفان و دانشمندان همگی کوشیده اند این حالت راز آمیز را توصیف کنند ولی هیچ یک موفق به این کار نشده اند. با این همه، ایده عشق رمانتیک هنوز پابرجاست و همه در جستجوی همسری هستند که به تصور آنان، آرمان رمانتیک را، تحقق بخشد (برنشتاین و برنشتاین 1384). هر فرد در اعماق روان خود نیاز به شخصی دارد تا او را درک کند و از صمیم دل او را عزیز بدارد، کسی که نیازهای او را بشناسد، به تفاوت ها به خوبی واقف باشد و کسی که بتواند پاسخگوی مناسبی به نیازهای عاشقانه او باشد (کاکیا، 1386 ). عشق و محبت از کیفیتی برخوردار است که می تواند بسیاری از تنش های میان زوجین را محو کرده، بر خود محوری ها سرپوش بگذارد اما چگونه است که چراغ های تابان عشق و عاشقی به تدریج کم سو می شود و یکی پس از دیگری رنگ می بازد؟ چگونه بر زبان ها «از ازدواجم راضی نیستم» بر زبان ها جاری می شود(بک، 1384). عوامل زیادی در روابط عاشقانه، خلل می آورند، در عین حال، مهارت های زیادی وجود دارند که می توانند عشق و حمایت زن و شوهر از یکدیگر را تداوم بخشند. مهارت های لازم برای ایجاد و حفظ زندگی زناشویی اثر بخش، آموختنی است ولی متأسفانه بسیاری از آنها را به زوجین یاد نمی دهند (کارلسون و مایر ،1387). برای افزایش مهر، عشق، محبت و مهربانی در زندگی هیچ گاه دیر نیست کافی است که راه جدیدی یافته شود. انسان های این کره خاکی شایسته آنند که از زندگی مملو از مهر، محبت و عشق برخوردار گردند (کاکیا، 1386 ). به مرور احساس شیدایی اوایل ازدواج می تواند به عشقی بالغانه تبدیل شود. زن می تواند از گفتن «دوستت دارم» و شوهر از شنیدن آن لذت ببرند. زیرا محبت و جذابیت متقابل در بافت صمیمیت، وفاداری، اعتماد و دوستی به هم گره خورده، عشق قوی تر و عمیق تری را پایه گذاری می کند(بک، 1384 ). بنابراین ایجاد روابط زناشویی سالم، موثر، پر دوام و سرشار از عشق و محبت برای رسیدن به سلامت روانی زوجین، خانواده ها و جامعه یک ضرورت اساسی به شمار می رود. در زمینه عشق و ازدواج پژوهش های زیادی انجام شده است و نظریه پردازان مختلف سعی نموده اند با رویکرد خود به معمای عشق پاسخ گویند. روبرت استرنبرگ یکی از نظریه پردازانی است که در زمینه عشق پژوهش هایی انجام داده است. استرنبرگ او در سال 1986 عشق را مرکب از سه جزء «صمیمیت1، »« میل 2»«تعهد3» معرفی کرد. ترکیبات مختلف این سه جزء انواع مختلف عشق را به وجود می آورد. این نظریه بیان می کند میزان عشقی که یک نفر بیان می کند بر قدرت این سه عنصر مبتنی است .به علاوه نوع عشقی که هر فرد تجربه می کند بر قدرت این سه عنصر مبتنی است .در این نظریه تاکید میشود که روابط ثابت و پایدار عشقی شامل همه عناصر شهوت، صمیمیت و تعهد است .صمیمیت شامل ابراز احساس و احساس وابستگی عاطفی به یکدیگر میشود .رابطه صمیمانه رابطه ای است که در آن احساس آرامش وجود دارد . شهوت شامل علاقه ی شهوانی زن و مرد به یکدیگر است (هاروی،1995).انرژی که منجر به عشق رمانتیک ،تماس فیزیکی و جذبه ی فیزیکی و احساس جنسی می شود ،می تواند به عنوان شهوت توصیف شود(اسپری و کارلسون ،1991).شهوت ممکن است در رابطه ی بعضی از زوجها خیلی زود ظهور کند ،اما ممکن است در دراز مدت کاهش یابد .عنصر تعهد در رابطه رشد می کند و شامل تصمیم به وفاداری است .تصمیم –تعهد به این موضوع اشاره دارد که زن و شوهر تصمیم گرفته اند به یکدیگر وفادار باشند و رابطه وفادارانه را تشکیل دهند. احساس خیانت می تواند لطمه شدیدی به رابطه وارد کند. عشق ،صمیمیت و رابطه ی جنسی ،جنبه های بهم پیوسته یک رابطه نزدیک است که اثر اتی مثبت و منفی بر یکدیگر دارند .برای مثال اگر سطح صمیمیت پایین باشد ممکن است رابطه ی جنسی بدون صمیمیت و عشق به وجود بیاید ،اما باید به خاطر داشت که رضایت بخش ترین رابطه ی جنسی در بافتی ایجاد میشود که عشق و صمیمیت وجود داشته باشد (هاندریک 1995).بر طبق این نظریه آن دسته از زوج هایی که مثلث های همسانی دارند میزان رضایت زناشویی آن ها بیشتر است (مبانی زوج درمانی و خانواده درمانی ،علی محمد نظری 1392 ).

. استرنبرگ با انتقاد از نظریه مثلث عشق در سال 1994 نظریه ی جدیدی را مطرح نمود، تحت عنوان «عشق به مثابه قصه». در این نظریه فرض بر این است که هر فردی گرایش دارد عاشق کسی شود که قصه اش با او یکی یا مشابه باشد اما نقش این شخص در قصه، مکمل نقش خود اوست و بدین ترتیب، این شخص از جهاتی مثل خود اوست و از جنبه هایی بالقوه متفاوت است. اگر از سر اتفاق عاشق کسی شود که قصه ای کاملاً متفاوت دارد، آن وقت است که هم رابطه آنان و هم عشقی که زیر ساخت این رابطه است، وضعیتی متزلزل پیدا می کند. از طرفی شواهد و یافته های وی و همکارانش (1995، 1996، 2001، 2003) نشان داده است که وقتی دو همسر قصه های مشابه و همسانی دارند رابطه آنها دوام بیشتری دارد و سطح رضامندی آنان از زندگی زناشویی خویش بالاتر است(کرمی و علایی کلجاهی، 1387

الین هاتفیلد با تأکید بر هیجان، عشق را به صورت تمایل شدید و مدت دار برای پیوند با دیگری بیان می کرد که حالتی از برانگیختگی عمیق فیزیولوژیک دارد.( (هاتفیلد، 1988)

امروزه بیشتر روان شناسان معتقدند که عشق، واکنشی آموختنی و احساسی فراگرفتنی است یعنی هر آدمی عشق را با توجه به آموخته ها، باورها، شرطی ها و محدودیت هایش می شناسد و سپس تجربه می کند. بنابراین محیط تاثیر عمیقی بر سبک و روش عشق ورزی دارد سبکهای عشق ورزی اشاره به این امر دارد که چگونه افراد عشق را تعریف می کنند یا عشق ورزی می کنند(هندریک و هندریک، 1986).

جدول 1. انواع سبک های عشق ورزی از دیدگاه «لی»

توصیف نام یونانی انواع عشق

میل فیزیکی شدید به معشوق اروس عشق رمانتیک

صمیمیتی لذت بخش که به آهستگی رشد می کند و به طرفین گسترش می یابد و به تدریج طرفین زوایای وجودی خود را بیشتر برای دیگری فاش کنند استورج عشق رفاقتی

عشق به عنوان یک تفریح تلقی شده و هیچ تعهدی در آن نیست، وضعیتی که مانند «شرکت در یک بازی» تلقی می شود. معمولاً کوتاه مدت است و به زودی تمام می شود. لودوس عشق بازیگرانه

حالت شدید هیجانی با حسادت، عشق همراه با مشغولیت ذهنی که باعث می شود شخص عصبی شده و از طرد شدن بترسد مانیا عشق شهوانی

عشق منطقی که در آن شریک رابطه، براساس نیازهای شخص و همخوانی با سن، مذهب، سوابق و شخصیت انتخاب می شود. در این حال رضایت خاطر بیشتر از هیجان و تحریک وجود دارد. پراگما عشق واقع گرایانه

عشق غیر شرطی، همراه با مراقبت از معشوق، انعطاف پذیری و بخشندگی، در این عشق، خود را فدا کردن وجود دارد.


عشقمحبتعشق ورزیسبک های عشق ورزیروانشناسی
عاشق طبیعت و حیات وحش و کوهنوردی و دوچرخه سواری و ریلکسیشن . سعی می کنم از تجربه های زندگی ام با شما بگویم. باشد که با همفکری هم زندگی بهتری داشته باشیم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید