چیزی که در بخش اول بهش پرداخته شد ، پیشگفتار و نگاهی به تاریخچه ی فلسفه ی دوره یونان باستانی بیش نبود . در این بخش از "ماهیت فلسفه و نقد اگزیستانسیالیسم" به اگزیست و زیربنای آن توام با نقد پردازش خواهد شد که با نگاه و مطالعه ی دقیق تر و شفاف تر این بخش که بخش دوم و پایانی خواهد بود ؛ این نوید را می دهد تا بهتر هر دو بخش این عنوان را متوجه شویم .
ماهیت هر انسانِ فلسفه دوست ، این است که خود را انسانی کامل تلقی نکند ؛ هر چند که بداند و به اندازه دو انسان و چهار جنبنده عمر کرده باشد .
نباید هیچ چیزی یا هیچ شیئ مانع مقصود و اهداف او بشود که با درایت بی کران او همراه با درک کامل خویش از هر بحث و زاویه های ممیزی و پیرامون ، خام کردن او به مقصود گمراه کردن مسیر زندگی اش ؛ میسر نیست و محقق نخواهد شد .
بدین خاطر که یک انسانِ فلسفه دوستِ واقعی ، همچو کره ی خاکی که زمین مصداق آن است ؛ هیچ شهاب سنگی یا شبه شهاب سنگی آن را نابود نمی کند که با واسطه اتمسفر این خطر با قیمتی کم ارزش می فروشد ، فلسفه دوست هم دقیقا همین است ! نظرات منفی که خود حصول مقالات و کتب ها و مشاهده اخبار طبقه بندی شده با نظارت سیستم حکومتی این اختیار را دارند که هر انسان و شبه انسانی از ایدئولوژی و هدفی که خود انسان به واسطه رویارویی و برنامه ریزی آن را تداعی و طراحی کرده را دور و مجزا ساخته و به پوچ گرایی و یا به اصطلاح اگزیستانسیالیسم و مطالب اگزیستی با نظریات روشنفکران پوچ گرا و ماتریالیستی را به خوردِ جوامع خواهند داد که کماکان وصف حال بعضی از کشور ها و نظام های سرمایه داری و توسعه یافته است .
هر چند که تنها یک گزاره غیر موثق یا موثق در خصوص هر چیزی ملزم است تا آن شخص خاطی ، از خود و دنیایی که دست ساخته ی اوست ؛ دور و حایل گردد .
ولی در یک فلسفه دوست ، این پیامد ها که متناوب آن پوچ گرایی است ؛ هیچ تاثیرِ مخربی در ایدئولوژی او نخواهد گذاشت .
اگزیست ، همچو ویروسی است که بعد از گذشت سه قرن متمادی توانسته به کتابخانه ها و کتب ها و میتینگ های فراوانی بسط و رخنه کند ، مانند بیماریی که میتواند در عرض چند ماه مثل یک ویروس همه جای دنیا را اتخاذ کند و تلفات و قربانیان زیادی را از خود به جای گذارد ، اگزیستانسیالیسم مصداق همین ویروس است که بعد از قرن ها و قرن ها توانسته زیربنای خود را تبدیل به یک ایدئولوژی کند به طوری که میتواند پیشوا و اسوه شماری از جوامع انسانی از جمله همین ایران باشد !
ویروسی که هیچ پادزهری نتوانسته آن را خنثی سازد و در زباله دانیِ تاریخ بی افکند .
چه فایده و منفعتی دارد یک شخصی یا یک نویسنده ای پوچ گرا و یا به اصطلاح طبق قواعد اگزیستی پیش برود و تالیفات خودش را که با اجزای اگزیست هماهنگ ساخته وتلفیق داده نشر دهد ؟
چرا یک پوچ گرا و یک اگزیستی باید منکر وجود خدا باشد ؟
یعنی هیچ اگزیستی تا به کنون درک نکرده که خدا فی الواقع مخلوقی است که خالقی ندارد ؟
آیا هر نظریه پردازِ خداناباور و دانشمندان و اندیشمندان و فیلسوفان هدایت شده به مکتب اگزیستی ، باز هم می خواهند تنها با یک برخورد شهاب سنگ به این کره که سرمنشا حیات بوده و بدین سان وجود خدا را رد کرده توجیه کنند ؟ افسوس به افسون ، افسوس بر حماقت.
اگر یک شبه فیلسوفی یا هر شخصی از میان همین جوامع اگزیستی ابراز و اذعان کند که خدایی وجود دارد و خدایان متوهم مکتب اگزیست را تکذیب کند ، آیا او را نخواهند کشت ؟ آیا رو سرزنش نخواهند کرد ؟ هر چند که نخواهند کرد ؛ بدین سان چون وجود خدا یک باور عامه است نه باور یک فرقه یا پیروان یک دین . و نمیتوان مطمئن نبود که هیچ دینی کامل تر از دین اسلام نیست .
اسلام ، تنها آیین و دینی است که نظریات سوسیالیستی و اگزیستی و هرگونه نظریه مشابه ان را رد می کند و نقد های محکمی در باب تسلی پیدا کردن امپریالیسم جهانی و زیرساختار آن است که هولوکاست را مشتمل آن می شود را دارد که با نظم و خویشتن داری همراه است .
کلام آخر :
کشتار فردی و جمعیِ انسانی ، دین و آیین را مورد توجه نخواهد ساخت و بر اساس آن سنجیده نخواهد شد .
اگر بخواهم به طور واضح بیان کنم ؛ یعنی اینکه قتل یک انسان یا چند انسان دیگری ، آیین و دین آن موقعیت جغرافیایی را به میز محکمه نخواهد کشاند .
من حیث المجوع ؛ به هیچ وجه در این موقعیت ها هیچ دینی و یا آیینی که نگاه انسان ستیزانه ای که شیطان پرستی مصداق آن است را دارد، هیچ وقت قادر و حاضر به پاسخگویی نخواهد شد و مطلقاً تحت حمایت دولت های غربی و جوامع امپریالیسمی و استعمار خو همراه خواهد بود .
اما در آیین اسلام این مورد تصدیق نمی گردد . بارها و بارها به ابهام و بهانه های مختلفی اسلام را به پای میز محاکمه کشاندند و بودن اشخاصی و طایقه ای که اسلام را چهره ای خون خوار و زن ستیز و انسان ستیز تجلی کردند ! چه بسا بودند آنهایی که همچین مغالطه هایی را عنوان کردند .