-:بعد شام لازانیا و یکم شراب سفید خوردیم
_: پس چجوری دیروز تو مسیر به همکارم میگفتی اون بی عرضه تمام شراب قرمز دمر کرد رو میز ناهارخوری همون بهتر که مرد
-: چی دارین میگین من همچین حرفی نزدم شما شما میخواین به من اتهام بچسبونین
یهو بازرس با داد
_: افسر میلان صداکنین
خب تو ادامه بده
-: من نمیفهمم شما چی میگین بدون وکیلم حرف نمیزنم زنگ بزنین به علی بیگ اون وکیل خانوادگی مونه
در اتاق بازجویی باز شد و همون خانومی که دیروز تا ماشین من آورد اومد تو
__: بله بازرس
_: دیروز تا انفرادی تو همراه لیا بودی درسته
__: بله بازرس
_:چیا بهت گفته مو به مو گزارش بده
__: لیا گفت
در همین حین کل بدن لیا شروع کرد به لرزیدن حس میکرد تمام این افراد قصد دارن مرگ کسی که عاشقش رو بندازن گردنش و او هیچ دفاعی نداره
در همین حین کل بدن لیا شروع کرد به