کارتال همون طوری که داشت با خنجر کوچیک تیزش بازی میکرد جوابم داد
_ : آخی پسر کوچولو تو که انقدر ترسو غلط میکنی محموله های من هاپولی کنی بعدم با اون دختره چی بود اسمش لیا باهمون خوردیش حالا میگی دستت اصلا نرسیده چطوره ماهم یکم با نامزد خوشگلت بازی کنیم تا ببینیم دستت رسیده یانه یا اینکه خودت زبون باز میکنی میگی این کوکائین های ما کجاست هاااااا
یه لحظه نفهمیدم دارم چیکار میکنم فقط وقتی به خودم اومدم که چاقوش دقیقا روی گلوش گرفتم
-: اسم لیا به زبونت نیار حرومزاده تو جرات نداری حتی بهش نگاه کنی
_: خب خب آروم چته هاردی یکم برو عقب نمیخوای که اول کاری بمیری ما تازه داریم باهم کارمیکنیم هوم
کشیدم عقب آدمای کارتال ریختن سرم دستام از پشت گرفتن و با زانو انداختنم رو زمین یکی از اون لعنتیا با کفشش محکم کوبید به کمر باعث شد سرم جلوی پای کارتال بیاد
—: هعی کفش آقا رو لیس بزن سریع باش تا شاید