دلم گرفته بود و به عشق از دست رفتم فکر می کردم قطره اشکی از روی گونه هام چکید و روی شلوارم افتاد و آنقدر بزرگ شد که خودم خندم گرفت اصلا یادم رفت عشقی چیزی داشتم رفتم سر کمدم شلوارم رو عوض کنم که زنگ در خونمون به صدا در اومد
رفتم دیدم یه دختره که تاحالا ندیدمش پشت در در و باز کردم دیدم داره به پهنای صورت اشک میریزه
_چی شده؟
_بابام یه دفعه از هوش رفت (گریه) نمی دونم چی کار کنم
_موبایل داری؟
_(گریه) اره
_زنگ بزن اورژانس من خستم
در خونه رو بستم
صدای اورژانس، صدای گریه، جنازه ای که درخانه همسایه افتاده بود و یاد عشق از دست داده ام مرا در خواب عمیقی فرو برد