ویرگول
ورودثبت نام
محمد جواد عبدلی
محمد جواد عبدلی
محمد جواد عبدلی
محمد جواد عبدلی
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

اصول کلیدی یک OKR موفق

برای من که در زمینه توسعه و پیاده‌سازی OKR فعالیت کرده‌ام، یکی از بزرگ‌ترین لذت‌ها در این است که نتایج تحول‌آفرین این چارچوب را در سازمان‌ و تیم‌ مشاهده کنم. OKR نه فقط یک ابزار برای هدف‌گذاری است، بلکه یک فلسفه است که می‌تواند فرهنگ سازمان‌ها را تغییر دهد، مسیر رشد را روشن‌تر کند و تیم‌ها را به سمت موفقیت‌های چشم‌گیر هدایت نماید.

اما راز موفقیت در استفاده ازOKR چیست؟ این تنها به انتخاب اهداف صحیح محدود نمی‌شود؛ بلکه یک مجموعه از اصول کلیدی است که اگر به درستی رعایت شوند، می‌توانند سازمان‌ها را از مشکلات مکرر در مسیر تحقق اهداف به نتایج چشم‌گیر برسانند. در این مقاله به بررسی این اصول و تجربه‌هایی که در راه پیاده‌سازیOKR داشتم خواهیم پرداخت. این اصول به شما کمک می‌کنند تا نه تنها اهداف خود را تنظیم کنید، بلکه فرهنگ هم‌راستایی، شفافیت و تعهد را در سازمان خود ایجاد کنید.

1. اهداف الهام‌بخش و چالش‌برانگیز

هر وقت با یک سازمان جدید شروع به کار می‌کنم، اولین سوالی که می‌پرسم این است: "چه چیزی شما را به حرکت در می‌آورد؟" هدف باید چیزی باشد که تیم‌ها را به حرکت وادار کند. این هدف باید قابل‌درک باشد، اما در عین حال چالش‌برانگیز باشد تا افراد را به انجام کارهایی وادار کند که معمولاً به راحتی دست نمی‌یابند.

وقتی تیم‌ها تنها روی اهداف راحت و بدون چالش تمرکز می‌کنند، احتمالاً در نیمه‌راه دچار رکود خواهند شد. هدف باید به قدری انگیزه‌بخش باشد که در هر سطح از سازمان افراد را تشویق به انجام بیش از آنچه که فکر می‌کنند، کند.

مثال:
در یکی از پروژه‌ها، تیم بازاریابی هدفی مانند «افزایش آگاهی از برند» را تعریف کرده بود. اما این هدف بیش از حد مبهم و کلی بود. پس از بحث و بررسی، هدف به این شکل تغییر یافت: "جذب 100,000 مشتری جدید از طریق کانال‌های دیجیتال طی شش ماه." این هدف نه تنها مشخص‌تر شد، بلکه چالش‌برانگیز و قابل‌اندازه‌گیری نیز بود.

نتیجه: تیم با انگیزه‌ای مضاعف به کار خود ادامه داد و در پایان شش ماه، به طور واقعی موفق به جذب بیش از 120,000 مشتری جدید شدند. این نشان می‌دهد که اهداف باید به اندازه کافی چالش‌برانگیز و الهام‌بخش باشند.

2. نتایج کلیدی قابل اندازه‌گیری

به عنوان مربی OKR، تجربه کرده‌ام که بسیاری از تیم‌ها وقتی که به تنظیم نتایج کلیدی می‌پردازند، دچار اشتباه می‌شوند. بسیاری از نتایج کلیدی تعریف‌شده، نه تنها قابل اندازه‌گیری نیستند بلکه در عمل قادر به نشان دادن پیشرفت واقعی هم نیستند. در حقیقت، نتایج کلیدی باید دقیقاً مشخص کنند که چه چیزی باید به‌طور عینی و عددی اندازه‌گیری شود.

نتایج کلیدی که به درستی تعریف شده‌اند، نه تنها نشان‌دهنده پیشرفت تیم در مسیر هدف هستند، بلکه به تیم کمک می‌کنند تا نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کنند و در صورت نیاز تغییراتی در فرآیندها ایجاد کنند.

مثال:
در سازمانی که با آن‌ها کار می‌کردم، هدف تیم فروش "افزایش فروش" بود. اما نتایج کلیدی این هدف، کاملاً مبهم بودند. پس از جلسات مشاوره، نتایج کلیدی به این صورت اصلاح شدند:

  1. افزایش تعداد قراردادهای بسته‌شده از 50 به 75 قرارداد در هر ماه.
  2. افزایش نرخ تبدیل تماس‌های اولیه به قرارداد از 15٪ به 25٪.

این نتایج، واضح، قابل اندازه‌گیری و چالش‌برانگیز بودند و تیم توانست با تمرکز بیشتر بر روی هر یک از این شاخص‌ها به نتایج ملموسی دست یابد.

3. هم‌راستایی در سطح سازمان

از بزرگ‌ترین چالش‌هایی که در پیاده‌سازیOKR مشاهده کرده‌ام، این است که اغلب تیم‌ها و بخش‌ها بدون هماهنگی با یکدیگر اهداف خود را تعیین می‌کنند. این اتفاق ممکن است باعث ایجاد عدم هم‌راستایی و ناهماهنگی در سازمان شود.

اگر OKR‌ها در سطح سازمانی هم‌راستا نباشند، این به معنای هدر رفتن منابع و تلاش‌های غیرمولد است. در واقع، برای داشتن یک OKR موفق، هدف‌ها باید از بالاترین سطح سازمان تا پایین‌ترین سطح هماهنگ باشند.

چگونه به هم‌راستایی برسیم؟

  1. ابتداOKR‌ های سطح سازمان را تعریف کنید و آن‌ها را برای تمام تیم‌ها و بخش‌ها شفاف کنید.
  2. هر تیم باید اهداف خود را با توجه به اهداف سطح بالاتر تعیین کند.
  3. جلسات بازنگری و بررسی منظم برای اطمینان از هم‌راستایی مداوم تیم‌ها برگزار شود.

مثال:
در یک سازمان بزرگ که با آن‌ها کار می‌کردم، تیم فروش و تیم پشتیبانی اهداف متفاوتی داشتند. تیم فروش بیشتر به جذب مشتریان جدید و تیم پشتیبانی روی نگهداری مشتریان فعلی تمرکز کرده بود. وقتی که اهداف تیم‌ها هم‌راستا شد و هدف مشترکی برای ارتقاء تجربه مشتریان فعلی و جذب مشتریان جدید تعریف شد، تیم‌ها نه تنها در راستای یک هدف مشترک حرکت کردند، بلکه همکاری بیشتری نیز بین آن‌ها شکل گرفت.

نتیجه: هم‌راستایی بین تیم‌ها منجر به رشد چشمگیر سهم بازار و بهبود تجربه مشتری شد.

4. بازنگری مستمر و یادگیری از فرآیند

شاخص های OKR‌ یک فرآیند ثابت نیستند؛ بلکه باید در طول زمان بازنگری و اصلاح شوند. اگر شما به عنوان مربی OKR یا یک مدیر اجرایی، پس از تعیین OKR‌ ها دست به اصلاحات مستمر نزنید، مطمئن باشید که به هدف‌های خود نخواهید رسید.

بسیاری از تیم‌ها به اشتباه فکر می‌کنند کهOKR‌ها باید فقط یک‌بار در سال تنظیم شوند و پس از آن دیگر نیازی به بازنگری ندارند. این کار نه تنها اشتباه است، بلکه باعث می‌شود تیم‌ها در طول مسیر از مسیر اصلی خود منحرف شوند.

روش‌های بازنگری:

  • جلسات هفتگی یا ماهانه برای بررسی پیشرفت.
  • اصلاح نتایج کلیدی یا حتی اهداف در صورت نیاز.
  • یادگیری از شکست‌ها و موفقیت‌ها و بهبود فرآیندها.

جمع‌بندی:

از تجربه‌ای که در طی سال‌ها کسب کرده‌ام، می‌توانم بگویم که OKR در صورتی موفق است که با دقت و اصولی اجرا شود. اهداف باید الهام‌بخش، نتایج کلیدی باید قابل اندازه‌گیری و دقیق، و فرآیند باید پویا و بازنگری‌شده باشد. به یاد داشته باشید که OKR یک ابزار برای خلق هم‌راستایی، شفافیت، و پیشرفت در سازمان است. وقتی که این اصول کلیدی را رعایت کنید، نه تنها سازمانتان به اهداف خود خواهد رسید، بلکه فرهنگ سازمانی شما نیز تحولی بزرگ خواهد داشت.

okr
۰
۰
محمد جواد عبدلی
محمد جواد عبدلی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید