
✍🏻 محمدرضا مهران جلیل
به عقیده من برندها همان کارکردی را بر عهده دارند که اسطورهها در جوامع کهن انجام میدادند: معنا بخشیدن، سادهسازی واقعیت و ساختن چارچوبی مشترک برای فهم و تجربه.
۱. سادهسازی پیچیدگی
برندها سازوکاری برای مواجههٔ ما با پیچیدگیاند. بهجای تحلیل جزئیات فنی و مقایسههای زمانبر، معمولاً به یک نام آشنا تکیه میکنیم.
نمونهٔ روشن آن خرید ساعت است: در لحظهٔ انتخاب، یک برند باسابقه مانند «سیکو» نقش همان قهرمان قابلاعتماد را بازی میکند و فرآیند تصمیمگیری را کوتاه میسازد.
۲. انتقال ارزشها و باورها
همانطور که اسطورهها حامل ارزشهای اخلاقی و فرهنگی بودند، برندها نیز امروز روایتهایی از باورها و سبک زندگی را بازنمایی میکنند. انتخاب یک برند، در بسیاری از موارد اعلام موضع فرد دربارهٔ هویت، سلیقه و جهانبینی است.
۳. خلق تجربهٔ مشترک و جامعهسازی
برندهای قدرتمند توان ایجاد یک «قبیله» دارند؛ گروهی از کاربران که تجربه، زبان، نشانهها و آیینهای مشترک پیدا میکنند.
نمونهٔ جهانی آن «اپل» است؛ جامعهای از کاربران که تنها مصرفکنندهٔ یک محصول نیستند، بلکه در یک فرهنگ مشترک تنفس میکنند. وفاداری، سبک زندگی دیجیتال و حس تعلق جمعی، هستهٔ این قبیله را شکل میدهد.
در ایران، «بلوبانک» نمونهای روشن از همین الگو است؛ جایی که یک خدمت مالی دیجیتال، فراتر از محصول، یک اجتماع هویتمند و فعال ساخته است.
و تازهترین نمود این پدیده را میشود در رویداد ماراتن کیش دید؛ جایی که بلوبانک با یک نمایش هوشمندانه، توان استراتژیک خود را به رخ رقبا کشید و هزاران عضو این قبیله، قدرت برند را در عمل بازتاب دادند.