✍🏻 محمدرضا مهران جلیل
در فرآیند تبدیل یک سازمان سنتی به یک سازمان دوسویه توان، نقش رهبران در مدیریت این تحول بسیار حیاتی است. این گذار نیازمند تواناییهایی فراتر از مدیریت سنتی است، زیرا مدیران ارشد باید همزمان دو استراتژی متضاد را مدیریت کنند:
• مدیریت بهرهبرداری (Exploitation):تمرکز بر بهینهسازی و بهبود فعالیتهای جاری برای تضمین سودآوری.
• هدایت اکتشاف (Exploration):جستجوی فرصتهای جدید و نوآوری برای توسعه آینده سازمان.
ادامه مطلب بر مهارتهای رهبران برای تحقق این هدف تمرکز دارد و به اهمیت درک تفاوتهای مهم میان واحدهای تحقیق و توسعه (R&D) و تیمهای اکتشاف (Exploration Teams) پرداخته شده است.
۱. توانایی تدوین و هدایت استراتژیهای دوسویه
یکی از مهارتهای اساسی رهبران، توانایی تعریف و پیادهسازی دو استراتژی همزمان است. در این فرآیند، رهبر باید سازمان را بهگونهای هدایت کند که تعادل میان بهرهبرداری از منابع فعلی و اکتشاف فرصتهای جدید حفظ شود.
عملیاتی کردن این مهارت:
• تدوین چشماندازی روشن که همکاران در تمام سطوح سازمان بتوانند آن را درک و دنبال کنند.
• تعیین اهداف کوتاهمدت برای بهرهبرداری و اهداف بلندمدت برای اکتشاف.
مثال:
در شرکت رویال داچ شل (Shell)، مدیران ارشد توانستهاند با تدوین استراتژیهای دوسویه، هم بر بهرهبرداری از منابع نفت و گاز تمرکز کنند و هم سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر را افزایش دهند.
۲. توانایی مدیریت تغییر و مقابله با مقاومت داخلی
بزرگترین چالش در تبدیل سازمان سنتی به سازمان دوسویه توان، مقاومت کارکنان در برابر تغییر است. رهبران باید با ایجاد انگیزه، ارتباط شفاف و حمایت از کارکنان، این مقاومت را مدیریت کنند.
عملیاتی کردن این مهارت:
• آموزش مدیران میانی درباره اهمیت و مزایای استراتژی دوسویه توان.
• استفاده از داستانهای موفقیت از تیمهای اکتشافی بهعنوان الگو.
• اجرای برنامههای تغییر فرهنگی برای حمایت از نوآوری.
مثال:
در شرکت بریتیش پترولیوم (BP)، مدیران با ایجاد جلسات شفافسازی درباره اهمیت سرمایهگذاری در انرژیهای پاک، توانستند مقاومت برخی مدیران سنتی را کاهش دهند.
۳. ایجاد و تقویت تیمهای اکتشاف و تفاوت آنها با واحدهای تحقیق و توسعه
یکی از وظایف کلیدی رهبران، طراحی ساختارهایی برای حمایت از تیمهای اکتشاف است. اما تفاوت میان تیمهای اکتشافو واحدهای تحقیق و توسعه (R&D) چیست؟
تفاوتها:
• واحدهای تحقیق و توسعه:
• تمرکز بر بهبود محصولات و فرآیندهای موجود.
• فعالیتهای بلندمدت با تمرکز بر فناوریهای جاری.
• نیازمند تخصص عمیق در حوزههای خاص.
• تیمهای اکتشاف:
• تمرکز بر کشف فرصتهای کاملاً جدید و ورود به بازارهای نوظهور.
• فعالیتهای کوتاهمدت و پرریسک.
• نیازمند تفکر خلاق، کار تیمی چابک و توانایی پذیرش شکست.
اقدام پیشنهادی برای رهبران:
• تخصیص منابع جداگانه برای هر دو تیم.
• ایجاد ارتباط ساختاریافته میان تیمهای اکتشاف و واحدهای تحقیق و توسعه.
مثال:
در شرکت تسلا، تیم تحقیق و توسعه بر بهبود کارایی باتریها و فناوری خودران تمرکز دارد، در حالی که تیمهای اکتشاف در حال طراحی مدلهای تجاری برای تسریع در پذیرش انرژی خورشیدی در بازارهای جهانی هستند.
۴. تقویت مهارت تصمیمگیری در شرایط عدم قطعیت
یکی از چالشهای اصلی رهبران در سازمانهای دوسویه توان، تصمیمگیری در شرایطی است که اطلاعات کامل وجود ندارد. این مهارت نیازمند ترکیب شهود مدیریتی با دادههای تحلیلی است.
عملیاتی کردن این مهارت:
• استفاده از فناوریهای پیشرفته مانند هوش مصنوعی برای پیشبینی روندهای بازار.
• تشکیل جلسات مشاورهای با تیمهای اکتشاف برای دریافت بازخوردهای عملیاتی.
• یادگیری از تجربههای گذشته برای مدیریت بهتر ریسکها.
مثال:
در جنرال موتورز (GM)، مدیران ارشد با بررسی دادههای بازار و همچنین نظرات تیمهای نوآوری، تصمیم به توسعه خودروهای الکتریکی گرفتند و در رقابت با شرکتهای جدید مانند تسلا باقی ماندند.
۵. توانایی مدیریت منابع و سرمایهگذاری متعادل
رهبران باید بتوانند منابع را به گونهای توزیع کنند که هر دو استراتژی بهرهبرداری و اکتشاف به طور متوازن پشتیبانی شوند.
عملیاتی کردن این مهارت:
• اختصاص بودجه مشخص برای فعالیتهای نوآورانه.
• نظارت مداوم بر بازده سرمایهگذاری در هر دو حوزه.
• اولویتدهی به پروژههایی که احتمال موفقیت بیشتری دارند.
مثال:
شرکت ایکسون موبیل (ExxonMobil) همزمان با سرمایهگذاری در پروژههای نفتی، منابعی برای تحقیق در زمینه کربنزدایی و انرژیهای پایدار اختصاص داده است.
۶. پرورش فرهنگ پذیرش شکست
برای موفقیت در نوآوری، رهبران باید فرهنگی را ترویج کنند که در آن شکست بهعنوان بخشی از فرآیند یادگیری پذیرفته شود.
عملیاتی کردن این مهارت:
• تشویق کارکنان به اشتراکگذاری درسهایی که از شکستها آموختهاند.
• پاداشدهی به پروژههایی که جسورانه به دنبال اکتشاف هستند، حتی اگر به نتیجه نرسند.
مثال:
در شرکت گوگل، پروژههایی که در برنامه Google X شکست میخورند، بهعنوان فرصتهای یادگیری تحلیل میشوند و تیمهای آن تشویق به ادامه تلاش میشوند.
۷. توانایی هدایت نوآوری باز (Open Innovation)
رهبران باید فرصتهای نوآوری را از طریق همکاری با بازیگران خارجی مانند استارتاپها، دانشگاهها و حتی رقبا دنبال کنند.
عملیاتی کردن این مهارت:
• ایجاد تیمهای مشترک برای توسعه پروژههای نوآورانه.
• مشارکت با استارتاپها از طریق سرمایهگذاری یا همکاری استراتژیک.
مثال:
شرکت شل (Shell) با استارتاپهای فعال در حوزه هیدروژن همکاری کرده و این سوخت را بهعنوان یک راهحل پایدار در بازارهای جدید معرفی کرده است.
جمعبندی: رهبران آیندهنگر، سازمانهای دوسویه توان
تبدیل سازمانهای سنتی به سازمانهای دوسویه توان نه تنها به فناوری و ساختارهای مناسب نیاز دارد، بلکه مهارتهای رهبری پیشرفتهای میطلبد. رهبران باید:
• بهطور مداوم بین نیازهای حال و فرصتهای آینده تعادل برقرار کنند.
• ساختارها و فرهنگ سازمانی را بازطراحی کنند.
• با تصمیمگیری در شرایط عدم قطعیت و مدیریت منابع، سازمان را به سمت موفقیت هدایت کنند.
با توجه به تحولات بازارهای جهانی، این مهارتها برای رهبران نه تنها مزیت رقابتی ایجاد میکند، بلکه بقای سازمان در شرایط پرچالش را تضمین میکند.