+: کجا به سلامتی؟؟
_: عزم نماندن کرده ام.
+: نماندن عزّت میخواهد و عزّت نماندن دشوار است.
چه بر تو گذشت که برگزیدی عزم نماندن کنی؟؟ عزمی که عزتی دارد از جنس دشخوار ها؟؟
_: هر انچه بر من گذشت دیگر گذشت، میخواهم بروم تا دیگر گذشته، آینده نشود
+: کجا میخواهی بروی؟؟
_:آن دور دست ها، میخواهم از ان دور دست ها،تجارب زندگی بدون درد را کسب کنم
+:عجب رویا باف ماهری، هر شب گیس آسمان را میبافی بر دور ماه میندازی و طناب بازی میکنی؟؟ پوزش میطلبم ولی درد و رنج، هر کجا باشی با تو است حتی در دور دست ها، چون عزمت درد و رنج در مکان ها نمیگنجد، در قلبت جای شده است.