سرکار نشسته بودیم که یه دفعه همکارم بهم گفت "این MacBook Air ها رو دیدی؟ من می خواهم چند روز آینده توی #بلک_فرایدی بگیرم". من که اصلا حواسم نبود چه می گه، همینجوری سرتکون دادم گفتم اره خوبه بگیرش. برگشت گفت تو چیکار می خوای بکنی برای بلک فرایدی، چی قرار بخری؟ که من نگاهی به صورت اش کردم و تازه فهمیدم بحث سر خرید هست و الکی فقط یه چیزی گفتم که گفته باشم. خودم رو جمع و جور کردم گفتم اره منم بین دو تا مدل موندم، که فرمودند مدل چی؟ همین طوری که حرف می زدم لبم خشکید و یادم افتاد که آخ آخ کرایه خونه و اینا داستان ها رو ندادم و نه تنها پولی برای زندگی نمونده و #تورم کمر ما رو شکونده حالا دارم روی مدل کالایی که قرار هست بخرم افاضات می کنم.
خلاصه سرتون رو درد نیارم، منم زدم به صحنه کربلا و دو سه تا باگ رو یادآوری کردم که بحث عوض بشه. بحث که عوض شد در مغزم شعفی از تغییر بحث بود، که به ناگه همسر جان هم زنگ زد و بین داستان های نامتناهی که با جزئیات فراوان تعریف می کرد متوجه شدم، فامیل محترم گوشی جدیدی خریدند و من حالا باید مسئول پاسخگویی اشتباهات زندگی از بدو تولد تا امروز می بودم. از اظهارات و نقدهای پیاپه ای که پشت سر هم انجام میشد، به ستوه آمده بودم پس به ناچار از دهان مبارکم پرید که "تو راستی نمی خوای گوشی ات رو عوض کنی و گوشی ات دیگه خیلی قدیمی شده" تا با این روش از فشار ها کاسته و به ادامه زندگی کارمندی خویش بپردازم. توی ذهنم داشتم می گفتم که عیال الان به نشانه رضایت به تمجید از گوشی فعلی خود تن می دهد، که ناگهان فرمودند "بلی می خواهم" و سکوتی سنگین بر فضا حاکم شد و من در ذهنم داشتم می گفتم که "مرد دو دقیقه تحمل زبانت رو نداشتی! " پس در ادامه گفتم "پس مهلتی ده که چون کنم".
همکارم که سراپا غرق در شنیدن صحبت های من و همسرم بود فرمودند که "گفتی بین کدوم مدل های گوشی موندی؟"من که سرم داشت درد می گرفت از این همه شرایط و اوضاع ناجور، فهمیدم چاره ای نیست، باید با جیب خالی گوشی بخرم. پرسیدم که "ای حکیم، بلک فرایدی به چه ماند؟" همکار فرمودند که مثل همون فروش آخر سال خودمان هست فلذا چون در بلاد کفر رواج بسیار دارد و ما ایرانیان اعیاد و رسوم تمام اقوام دنیا را گرامی داریم این نیز به همین مناسبت برگزار کنیم.
البته نا گفته نماند که بنده همچین بی اطلاع از چنین روزی نبودم و سالها در شرکت های گوناگون این روز را با خطای 504 Gateway Error گرامی می داشتیم. ولی توفیق بر آن نشده بود که کالایی به همین مناسب تهیه کرده باشم.
خلاصه چاره ای نمانده بود جز اینکه با دست های خالی گوشی ای تهیه کنیم، شاید مرهمی باشد بر دلهای زخم دیده ما. پس اول رفتم سراغ سایت kimovil.com ، بزرگوار یک سایت بین المللی برای مقایسه و یافتن گوشی بر پایه بنجمارک های جهانی است. فارغ از اینفلونسرهای ایرانی که کلاغ را جای قناری به شما می فروشند.
قیمت رو روی ۲۰۰ یورو محدود کردم چند تا گوشی رو دیدم. رفتم توی سایت snappshop.ir #اسنپ_شاپ اسم هاشون رو سرچ کردم ببینم اصلا اینا توی ایران موجود هستند و نسبت به قیمت دلاری جهانی شون اینجا دارند چند می فروشند.
داشتم می گشتم که دیدم که با poco X۶ کار با ۱۵ تومن در می آید. اگر توی #یوتوب نقد و بررسی هاش رو دیده باشید عالجناب جز دسته قاتل پرچم دار هستند البته دوربین شون چنگی به دل نمی زند ولی با توجه به بودجه و محدودیت و فشار دوستان و اطرافیان ما گفته دوربین اش خوبه، شما هم بگید خوبه.
حالا مشکل اصلی این بود که پولی نیست که اصلا ما داریم براش این همه نقشه می کشیم. باز دست از پا درازتر برگشتم پیش همکار بزرگوار که عالیجناب تو مگه چقدر بیشتر حقوق می گیری که داری مک بوک می خری ؟ بزرگوار بر قامت من نظاره ای کرد و گفت مگر نمی دانی که طرح خرید ۴ قسطی در #اسنپ_پی برقرار است. گفت اسنپ بهت اعتبار ۱۰ میلیونی می ده که می تونی توی ۴ قسط پرداختش کنی. چک و ضامن دردسر خاصی هم نداره و با همون اپلیکشن اسنپ می تونی خرید رو بزنی.
من که خوشحال شده بودم رفتم قسمت پرداخت اعتباری رو باز کردم و خطای "کاربر قبلا ثبت نام کرده است" رو به رو شدم. پس از پیگیری های بسیار متوجه شدم که همسر از قبل کدملی و موارد لازم را اسنپ خودش وارد کرده بود و من از مشتریان سابقه دار #اسنپ_پی بودم.
خلاصه اینکه اسنپ پی مقدار ۱۰ میلیون اش را ۴ قسطش کردند منم ۷.۵ تومان واریز کردم و ما به ضرب قسط و زور و اینا گوشی قاتل پرچم دار برای عیال تهیه کردیم. در نهایت جلو همکار گرام، قمپز های لازم به عرصه وجود گذاشتیم ولی در نهایت امر معلوم شد که ایشان هم پول کافی برای خرید لپ تاپ نداشتند و هدف بیان آن موضوع صرفا دلیل تاخیر کار های بوده است.