مثل هر موضوع نوظهور دیگری، مدیریت دانش هم پدیده ای است که اطلاع چندانی از آنها نداریم. البته که مدیریت دانش نوظهور نیست و بشر از بدو تا کنون از آن استفاده میکرده است، اما تا همین چند سال پیش، به صورت امروزی و با چارچوب های مدیریت دانش پیاده سازی نمیشده است.
مدیریت دانش هنوز هم به صورت کاملا تخصصی جای خود را در سازمان ها پیدا نکرده است و سازمان ها بدون آنکه متوجه شوند، با عدم استفاده از چارچوب های مدیریت دانش هر سال هزینه های هنگفتی را هدر می دهند.
هدررفت هزینه ای که از نابهینگی دانش در سازمان رخ میدهد به قدری سنگین است که واقعا قابل محاسبه نیست. حالا در این مطلب قصد دارم اطلاعات اندکی که درمورد مدیریت دانش و چارچوبهای مدیریت دانش دارم با شما صحبت کنم.
گاهی فکر میکنیم معنی یک چیز خیلی بدیهی و مشخص است، اما اگر از ما سؤال شود، نمیتوانیم آن را تعریف کنیم و یا تعریف اشتباهی از آن داریم. شما میتوانید دانش را تعریف کنید؟
دانش، به اطلاعات وابسته به یک زمینه و موضوع، در ارتباط با یکدیگر و قابل اجرا گفته می شود. دو واژه به درگیر با مفهوم دانش، داده و اطلاعات است.
داده به اطلاعات خام گفته میشود، وقتی که دادهها کنار هم دیگر قرار میگیرند، به یکدیگر مرتبط میشوند و شکل و نظام خاصی پیدا میکنند ودر آخربه اطلاعات تبدیل میشوند.
مدیریت دانش یا همان مدیریت دانایی (Knowledge Management) در واقع مفهومی است که در علوم مدیریتی نقش مهم و اساسی دارد و قبل از اینکه بخواهیم مساله “مدیریت دانش چیست” را مطرح کنیم، اول مقدمه ای از آن را بیان نماییم. سازمان های امروزی، اهمیت بیشتری برای درک بهتر، انطباق پذیری و مدیریت تغییرات محیط پیرامون قائل شده اند و همواره در جهت کسب و به کار گیری دانش و اطلاعات روز، برای بهبود عمليات و ارائه خدمات و محصولات بهتر ومطلوبتر، به ارباب رجوعان حرکت می کنند. چنین سازمان هایی نیازمند سبک جدیدی از مدیریت با عنوان مدیریت دانش هستند.
مدیریت دانش فرآیند سیستماتیک منسجمی است که از ترکیب فناوری های اطلاعاتی و تعامل انسانی را شکل می گیرد تا سرمایه های اطلاعاتی سازمان راشناسایی، مدیریت وتسهیم دانش کند.این دارایی ها شامل اسناد ، سیاست ها ، پایگاه های اطلاعاتی، و رویه ها می شود. علاوه براین شامل دانش آشکار وهم دانش ضمنی کارکنان نیز می شود و از روش های متنوع و گسترده برای تصرف، ذخیره سازی و تسهیم دانش در داخل یک سازمان استفاده می کند.
هدف اصلی مدیریت دانش، بهبود کارآیی سازمان است. غالباً منظور از این موضوع، آموزش و یادگیری سازمانی برای به حداکثر رساندن دانش جمعی است. هدف این است که فرهنگ یادگیری در سازمان ایجاد شود، جایی که به اشتراک دانش تشویق شوند و کسانی که به دنبال یادگیری بهتر و بیشتر هستند، انجام این کار و رسیدن به هدف برایشان آسانتر شود.
موفقیت در مدیریت دانش و علم، موقعیت و جایگاه سازمان را از چند جهت بهبود میبخشد. درحقیقت، مدیریت دانش این امکان را فراهم می کند که از وضعیت حال، ایجاد راههای جدید برای یادگیری بهتر و مؤثرتر، درسهای آموخته شده و بهبود کلی سازمانی را به ارمغان آرورد.
چارچوب ها و مدل های زیادی در زمینه مدیریت دانش ارائه شده اند.هدف از چهارچوب مدیریت دانش کمک به سازمان ها در راستای درک بهتر دانش و به کارگیری آن در راستای بهبود فرایندهای تصمیم گیری و خط مشی گذاری به منظور بهبود ارائه خدمات رسانی بوده است.
بررسی ها نشان می دهد که چارچوب مدیریت دانش ضمن توجه به ابعاد مهم از آن ، برای سازمان ها کامل نبوده همه عناصر را در بر نمی گیرد.
در ابتدا باید ببینیم که مؤلفههای یک چارچوب مدیریت دانش کدام است. در ابتداییترین مرحله، مدیریت دانش شامل مراحل زیر است:
باید توجه داشت که هیچیک از این فرایندها مستقل نیستند و همه آنها تحتتأثیر عوامل بسیاری قرار دارند. به همین خاطر است که چارچوب مدیریت دانش معمولا از هم بسیار متفاوت است و میتواند به روشهای مختلفی نمایش داده شود.
برای مثال، بعضی از مدلهای مدیریت دانش ترتیبی هستند و هدف آنها فراهمکردن نمای کلی بهتر، به قیمت «واقعگرایی» است. مدلهای دیگر مدیریت دانش فرایندهای دارای همپوشانی را نمایش میدهد تا آنچه واقعا در سازمان اتفاق میافتد را شبیهسازی کند. مشکل دسته دوم این است که بهطور معمول درک آنها کمی سختتر است و برای اینکه مبهمتر نشوند فقط میتوانند اطلاعات محدودی را منتقل کنند. در ادامه مثالهایی از هر ۲ این مدل های مدیریت دانش آورده میشود.
از آنجا که مدیریت دانش با رشتههای دیگر (مثل استراتژی، مدیریت اطلاعات، مدیریت پروژه و غیره) رابطه نزدیکی دارد یا به آنها وابسته است و توسط طیف وسیعی از فرایندها و سیستمها ممکن میشود، یک مدل مدیریت دانش میتواند خیلی پیچیده شود.
برای همین است که چارچوب مدیریت دانشیکپارچه و کاملی که افراد بتوانند از طریق آنها تمام جنبههای مربوط را با جزئیات مناسب درک کنند، وجود ندارد. هر مدل مدیریت دانش باید تمرکز، مبدأ و محدودیتهایش را انتخاب کند.
عناصر مهم در چارچوب مديريت دانش در بخش دولتي افراد، فرايندها و فناوري سه عنصر اصلي هر محيط سازماني هستند. مديريت دانش به منظور ايجاد روحيه تسهيم دانش و استفاده از دانش، روي افراد و فرهنگ سازماني تأكيد مي كند. همچنين به منظور پيداكردن، ايجاد، اكتساب و تسهيم دانشبر روي فرايندها ياروشها متمركز مي شود و به منظور ذخيرهسازي دانش و قابل استفاده كردن آن به هنگام كار گروهي (بدون اينكه افراد در واقع و به صورت فيزيكي كنار هم باشند) بر روي فناوري متمركز مي شود. افراد مهمترين بخش هستند، زيرا مديريت دانش با تمايل افراد به تسهيم دانش و استفاده از دانش وابستگي مستقيم دارد. افراد، فرايندها و فناوري همواره ميتوانند به عنوان يك عامل محرك و يا يك مانع براي حركت دانش محسوب شوند. لذا مي بايد همواره موانع را شناسايي و بر طرف كرد و به گسترش و ازدياد عوامل محرك پرداخت.
تغيير فرهنگ سازماني و سازگاري آن جهت پذيرش مديريت دانش (قرار دادن فرهنگ سازماني در راستاي مديريت دانش) مهمترين و چالش برانگيزترين كار در مديريت دانش است. موقعيت مديريت دانش در درجه اول به انگيزه، تمايل و توانايي افراد براي تسهيم دانش و به اشتراكگذاري دانش خود و استفاده از دانش ديگران وابسته است. ساختار بخش دولتي به صورت كاملاً تقسيمبندي شده و جزيرهاي است. در اين ساختار، فرهنگ حاكم مانع از انتقال اطلاعات از يك بخش به بخش ديگر مي شود. تا زماني كه ساختار ذهني مديران و كاركنان بخش دولتي بر پايه چنين چيزي باشد و دراختيار داشتن و انحصار دانش را قدرت تلقي كنند، به ندرت پيش ميآيد كه دانش بين بخشه اي مختلف سازمان و يا سطوح سازماني مختلف انتقال پيدا كرده و جريان يابد.
باتوجه به روش شناسي هاي موجود، چارچوب مديريت دانش در رابطه با فرايندها و تكنيك هاي مديريت دانش موارد زير را پيشنهاد مي كند: 1 .شناسايي 2 .تسخير 3 انتخاب .4 ذخيره سازي 5 .تسهيم .6 كاربرد .7 خلق يك راه براي شناسايي دانشي كه بايد در اختيار گرفته شده و كسب گردد (دانشي كه در ذهن افراد متخصص سازمان وجود دارد) انجام مميزي دانش است. به كمك انجام يك مميزي، انواع دانش مورد نياز، منابع، نقاط ضعف و قوت، جريانهاي دانش و ... كه جهت توسعه و ايجاد يك استراتژي دانش براي سازمان مورد نياز هستند، آشكار مي شود .
فناوري در تمامي فرايندهاي مديــــريت دانش مورد استفاده واقع مي شود و در همين راستا راه حل هاي تكنولوژيك فراواني در بازار وجود دارد. مشكل اصلي در انتخاب فناوري مناسب است. بايد دقت داشت كه فناوري صرفاً يك تسهيل كننده است كه طي آن مي توان ارتباط افراد با اطلاعات و همچنين ارتباط افراد با يكديگر را ايجاد كرد. اما فناوري خود يك راه حل نيست.
برای تهیه این مطلب، از ویکیپدیا و وبسایت شرکت مشاوران توسعه آینده و این سایت خارجی استفاده کردم.