تو پست قبلی سعی کردم خیلی راحت صحبت کنم و از نقش دولت تو اقتصاد نگم و به دوری جستن شما از دولت پرداختم! حدود 5 سالی هست که مفهومی به نام استارتاپ اومده تو کشورمون،خیلی تاثیر گذار بوده و قدمش مبارک و میمون.
اوضاع داره خوب پیش میره، کلی جوون با مفاهیم جدید کسب و کار آشنا شدن، راه های نرفته رفتن، کتابای نخونده خوندن، شکستای نخورده خوردن! و از همه مهمتر آدمای جدید رو که نمیشناختن شناختن.
اتفاق بد وقتی شروع شد که دولت کنجکاو شد و احساس کرد میتونه با این جریان راه صدساله رو یک شبه بره. این شد که کلی نهاد دولتی دست گذاشتن برای ایجاد انواع شتابدهنده ها، مراکز رشد، رویدادهای مختلف و ... . خیلی از این فعالیتها بدون داشتن نظر کارشناسها انجام شد و نتیجش شد یک آش شله قلم کار که معلوم نبود الان کی کجاست و مسیر چیه؟ در کلانشهرها بخش خصوصی تونست فضا رو متعادل کنه و حتی فرمون رو تا حدی از دولت بگیره تا از منابع دولتی استفاده بهتری انجام بشه.
اما وضع تو شهرهای کوچکتر به شکل دیگهای پیش میره، تو شهرهای زیر 250 هزار نفر منبع اصلی مالی و بازیگر اقتصادی میشه همون دولت، منابع انسانی خوب هم که نمیمونن و nearby میزنن به کلان شهرهای اطراف. ولی افرادی هم هستند که حاضرن واسه منطقه خودشون کاری کنن و با حوصله و قدم به قدم اکوسیستم رو توسعه بدن. دولتیها بدون در نظر گرفتن اختلاف شهر کوچک و کلان شهر، صرفا با یک بازدید از شتابدهنده های تهران برمیگردن شهر خودشون و میخوان آواتک و دیموند و ... راه بندازن!
بنابراین همون افراد کاربلد هم که حاضرن کاری انجام بدن میرن تو حاشیه ومعمولا دو اتفاق میافته؛ یا از هول دولتیها میافتن تو حلیم و یهو میپرن پله آخر ... یا اینکه دولت کلی سنگ جلو پاشون میندازه و آخرش خسته میشن و nearby میزنن! این است که تب و تابش برای کلانشهرهاست، لرزش برای شهرستانها...
اما باید چکار کنیم؟ بیاید با هم PIE رو بررسی کنیم. PIE کارش رو با هدف بهبود اکوسیستم استارتاپی پورتلند شروع کرد. قدم اول ایجاد گفتمان کارآفرینی بود و برای همین کار با برگزاری رویدادهای مختلف و دورهمی ها شروع به کار کردن. واقعا هم کار درست همین بود، تا پایه فرهنگی رو ایجاد نکنید هیچ اتفاق بزرگی نمیافته و به قول سیاسیها فرهنگ عمق استراتژیک یک ملت است! بنابراین در مرحله اول گفتمان شکل گرفت، این رویدادها برگزار شدن و با ورکشاپهای جمع و جور ادامه پیدا کردن و به وسیله گردهمایی ها زنده موندن.
بعد از چند ماه تیم PIE فضای کار اشتراکی ایجاد کردند تا افرادی که نیاز به فضا دارن بیان و روی ایدههاشون کار کنن. در واقع میخواستن فضای کار اشتراکی PIE به یک کلونی تبدیل بشه برای افرادی که تو رویدادها و گردهمایی های PIE حضور داشتند، ینی افرادی که به رویدادها جذب میشدن با راه اندازی این فضای کار حفظ شدن! این قدمشون خیلی مهم و تاثیر گذار بود، تعداد شرکت کنندگان در رویداداشون بیشتر شد و گردهمایی های بزرگتری رو برگزار میکردن. همین خودش خیلی نتیجه مهمی بود. اکوسیستم PIE هر روز بزرگتر میشد و این تاثیر مهمی روی پورتلند داشت. خب بعد از دو سال از فعالیت فضای کار اشتراکی بالاخره اولین شتابدهنده رو راه اندازی کردن و دو سال بعدش دومین شتابدهنده!
شاید بگیم این اتفاق در فضای کسب و کار آمریکا افتاده و اینجا ایرانه! خب شما نسخه فضای کسب و کار خودت رو بپیچ! خودتون تو شهرها دست بکار بشید، رفتارتون با دولت هم دوری و دوستی باشه. بهترین کاری که فعالان استارتاپها تو شهرهای کوچک در رابطه با دولت میتونن انجام بدن نقش اصلاح طلبیه! اینکه فعالیت دولت رو به باد انتقاد بگیرید و بزنید زیر میز هیچ دردی رو دوا نمیکنه، اینکه هول بشید یا ناامید بدتره!! باید به دولت، به این نوجوان پر هیجان، به این پیرمرد خوشتیپ و فراموش کار مسیر رو نشون داد، به مرور خودتون که رانندگی با فرمون دولت رو یاد گرفتید بشینید پشت ماشین و هدایتش کنید.