📖 خلاصه کتاب INSPIRED – مارتی کیگن
#INSPIRED
🚀 تفاوت تیمهای محصول موفق و ناموفق
💡 چرا برخی از تیمهای محصول نوآورانه و موفق عمل میکنند، اما برخی دیگر فقط مشغول انجام وظایف هستند و نتیجهی خاصی تولید نمیکنند؟
🔹 مارتی کیگن در این فصل توضیح میدهد که تفاوت اصلی بین تیمهای موفق و ناموفق در نحوهی کشف و حل مشکلات کاربران است، نه در تعداد ویژگیهایی که ارائه میدهند.
🔹 تیمهای ناموفق فقط دستورات را اجرا میکنند، اما تیمهای موفق ابتدا نیازهای واقعی کاربران را کشف میکنند و سپس راهحلهای خلاقانه ارائه میدهند.
✅ در این فصل یاد میگیریم که تیمهای موفق محصول چگونه کار میکنند و چرا برخی از تیمها شکست میخورند.
---
🔴 چرا برخی از تیمهای محصول شکست میخورند؟
1️⃣ آنها فقط دستورات را اجرا میکنند، نه اینکه مشکل را حل کنند.
🔹 در بسیاری از شرکتها، تیمهای محصول مانند یک "کارخانهی تولید ویژگی" (Feature Factory) عمل میکنند.
🔹 یعنی فقط وظایفی را که از طرف مدیران یا ذینفعان تعیین شده است، انجام میدهند، بدون اینکه بررسی کنند آیا این ویژگیها واقعاً مورد نیاز کاربران هستند یا نه.
💡 مثال – نوکیا در مقابل اپل
🔹 در دههی ۲۰۰۰، نوکیا رهبر بازار موبایل بود، اما فقط بر اساس دستورات مدیران ارشد و نیازهای اپراتورهای مخابراتی گوشیهای جدید را تولید میکرد.
🔹 در مقابل، اپل آیفون را بر اساس نیازهای واقعی کاربران طراحی کرد و تجربهای کاملاً جدید ارائه داد.
🔹 نتیجه؟ اپل بازار را تصاحب کرد و نوکیا شکست خورد.
---
2️⃣ آنها بهدنبال کشف نیازهای واقعی کاربران نیستند.
🔹 تیمهای ناموفق بدون انجام تحقیقات کاربری، فرض میکنند که میدانند کاربران چه میخواهند.
🔹 در مقابل، تیمهای موفق قبل از توسعهی ویژگیها، تحقیقات عمیقی انجام میدهند و مشکلات واقعی کاربران را کشف میکنند.
💡 مثال – Google Glass (گوگل گلس)
🔹 گوگل فکر میکرد که کاربران به یک عینک هوشمند نیاز دارند، اما قبل از عرضه، این ایده را به درستی آزمایش نکرد.
🔹 در عمل، کاربران احساس کردند که این محصول غیرضروری، گران و نقضکنندهی حریم خصوصی آنهاست.
🔹 نتیجه؟ Google Glass شکست خورد و خیلی زود از بازار حذف شد.
---
3️⃣ آنها موفقیت را با "تحویل ویژگیهای بیشتر" اندازهگیری میکنند.
🔹 تیمهای ناموفق فکر میکنند که هرچقدر ویژگیهای بیشتری منتشر کنند، یعنی موفقتر هستند.
🔹 اما در واقع، موفقیت یک محصول به این بستگی دارد که آیا مشکلات کاربران را حل کرده است یا نه، نه اینکه چند ویژگی اضافه کردهاند.
💡 مثال – Microsoft Clippy (مایکروسافت کلیپی)
🔹 مایکروسافت در نسخههای اولیهی آفیس، دستیار مجازی Clippy را اضافه کرد، اما بدون اینکه واقعاً نیاز کاربران را بررسی کند.
🔹 بسیاری از کاربران از این ویژگی ناراضی بودند، زیرا Clippy بیشتر مزاحم بود تا مفید!
🔹 نتیجه؟ مایکروسافت در نهایت مجبور شد این ویژگی را حذف کند.
---
✅ چرا تیمهای محصول موفق هستند؟
1️⃣ آنها ابتدا مشکل را پیدا میکنند، بعد راهحل را میسازند.
🔹 تیمهای موفق محصول بهجای اجرای لیست درخواستها، ابتدا بررسی میکنند که چه مشکلی ارزش حل کردن دارد.
🔹 سپس راهحلهای ممکن را تست میکنند و در نهایت بهترین گزینه را توسعه میدهند.
💡 مثال – اسپاتیفای و پلیلیستهای هوشمند
🔹 تیم محصول اسپاتیفای متوجه شد که کاربران وقت زیادی را برای پیدا کردن آهنگهای جدید صرف میکنند.
🔹 آنها این مشکل را بررسی کردند و بهجای اضافه کردن یک ویژگی پیچیده، "پلیلیستهای هوشمند" (Discover Weekly) را طراحی کردند که بهطور خودکار آهنگهای جدید را پیشنهاد میدهد.
🔹 نتیجه؟ این ویژگی تبدیل به یکی از محبوبترین قابلیتهای اسپاتیفای شد و کاربران را درگیرتر کرد.
---
2️⃣ آنها دائماً از دادهها و تستها برای تصمیمگیری استفاده میکنند.
🔹 تیمهای موفق بهجای حدس زدن، از دادههای واقعی و آزمایشهای A/B برای بهبود محصول استفاده میکنند.
💡 مثال – اینستاگرام و استوریها
🔹 قبل از اضافه کردن قابلیت "استوری"، اینستاگرام تستهای A/B انجام داد و متوجه شد که کاربران علاقهی زیادی به اشتراکگذاری محتوای زودگذر دارند.
🔹 بعد از اطمینان از این نیاز، استوری را اضافه کرد، که به یکی از پرکاربردترین ویژگیهای اینستاگرام تبدیل شد.
---
3️⃣ آنها با مهندسان، طراحان و تحلیلگران داده همکاری نزدیک دارند.
🔹 تیمهای موفق محصول فقط مدیر محصول محور نیستند، بلکه همکاری چندتخصصی دارند.
🔹 مدیر محصول، مهندسان، طراحان و تحلیلگران داده باید در کنار هم کار کنند تا محصولی ارزشمند بسازند.
🔄 به اشتراک بگذارید تا بقیه هم یاد بگیرند!